این روزها بحث فیلترینگ به خصوص بعد از بسته شدن موقت تلگرام بسیار گسترده شده است، هر دو دسته مخالف و موافق هم دلایل قابل توجهی دارند. نه می شود برخی کانال هایی که با جذب مخاطبان به نسبت زیاد، با مسموم کردن فضا و دروغ پردازی مخاطبان را دعوت به آشوب می کنند نادیده گرفت و نه بخش بزرگی از مردم که برای ارتباطات، کار و تجارت از اینترنت و تلگرام استفاده می کنند، برای همین هم راه حل به سادگی گفتن بله یا خیر، خوب یا بد نیست.
موافقان فیلترینگ از سال ها قبل میانه خوبی با رسانه های اجتماعی نداشتند برای همین فیس بوک، تویتر، وایبر، وی چت یا سایت های اشتراک گذاری محبوبی مثل یوتیوب و غیره از دسترس خارج شدند اما این امر به معنی آن نبود که دسترسی به آنها غیرممکن شود، بلکه فقط سخت می شد و گاهی نیاز به هزینه داشت. فیلترشکن های رایگان و وی پی ان های پولی بازار پیدا کردند و همچنان کسانی که می خواستند از دیوار عبور کرده و به این شبکه ها می پیوستند.
مدعیان خارجی و خارج نشین هم البته از این نمد کلاهی بافتند و به بهانه نبود آزادی بیان، برای ساخت فیلترشکن های اختصاصی دفتر و دستک درست کردند و فیلترینگ را بهانه دیگری برای حمله به سیاست های کشور قرار دادند.
یک دوگانگی ایجاد شده بود که البته هنوز هم هست، دوگانگی سیاست رسمی و رفتار کاربران، سیاست رسمی سایتی را می بست ولی این بستن مانع از دسترسی نبود لذا به جای آن که به صورت کنترل شده، با پیش بینی آموزش های فرهنگی، آگاه سازی خانواده ها و ساخت برنامه های تلویزیونی و رادیویی، جامعه با امکانات و در عین حال مخاطرات سایت ها و شبکه های اجتماعی روبرو شود، کلا کنترل حذف شد (چون ما نمی بینیم پس نیست).
فرض کنید الان می توان کتاب ها در مورد مضرات سیگار نوشت، چه جنبه های اقتصادی و چه جنبه های سلامتی، حال اگر دولت به واسطه این ضررهای غیرقابل انکار واردات و تولید سیگار را متوقف کند چه رخ خواهد داد؟ پیش بینی سخت نیست، قاچاق صد برابر می شود. همان کالا بدون کنترل بهداشتی و استاندارد، بدون پرداخت حقوق گمرکی به داخل منتقل و به قیمت چند برابر به فروش می رسد. سودی هم که باید نصیب دولت بشود به واسطه ها و قاچاقچیان می رسد. گیریم که تعدادی هم کمتر کشیدند.
نکته مهمی هم که نادیده گرفته می شود پرورش روح قانون گریزی از این مسیر در جامعه است. وقتی شخص می داند که شکستن قانون امری خلاف وجدان نیست، در مقابل سایر مظاهر قانون شکنی هم به تدریج نرم می شود.
حال رویکرد ما به اینترنت و فیلترینگ چه باید باشد؟ اول که باید بپذیریم اینترنت مثل برق، مثل گاز و وسایل نقلیه هم اکنون جزئی از اقتصاد و زندگی روزمره مردم شده و نمی توان آن را حذف یا به گونه ای ضعیف کرد که عملا امکان کاربری وجود نداشته باشد. وقتی این موضوع را پذیرفتیم به دنبال راه هایی خواهیم رفت که اگر چه سخت تر هستند ولی سازنده تر، نتیجه بخش تر و نزدیک تر به کرامت انسانی خواهند بود.
در مورد سیگار چه اتفاقی افتاد؟ روی پاکت های آن تصاویر وحشتناکی از ریه های سیاه و سرطانی گذاشتند، نوشتند که سیگار برای سلامتی زیان آور است، آن را در مکان های عمومی، اتوبوس ها و محل های بسته ممنوع کردند، برنامه های پزشکی، اجتماعی و فرهنگی از ضررهای آن گفتند تلاش کردند که قیمت آن بالاتر برود، دستور داده شد که به زیر 18 سال فروخته نشود و ... یعنی جامعه ضمن برقراری مقرراتی آمرانه و سخت گیرانه خود را از کنترل مسیر تولید و توزیع محروم نکرده است، همگان هم نسبت به آن اشراف دارند و می پذیرند، حتی خود مردم در فضاهای بسته با کشیدن سیگار مخالفت می کنند.
اگر نگران ارسال فلان کلیپ چند ثانیه ای باشیم، هزاران هزار از آن در یک لوح فشرده (سی دی) یا حافظه های قابل حمل (فلش دیسک) به راحتی جا به جا و در چند ثانیه کپی می شود. حتی اگر اینترنتی در کار نباشد و اگر بود، همین مطالب قبلا توسط ایمیل جا به جا می شد. پس نمی توان توجیهی داشت بر این مبنا که جلوی فلان خلاف و ارسال فلان موضوع را می گیریم.
در مورد اینترنت و رسانه های اجتماعی هم فیلترینگ کارایی مناسبی نداشته و نمی شود هم سرعت اینترنت را تا هفته ها و ماه ها زیر صفر برد، وقتی هم که سرعت بالاتر آمد فیلترشکن های رنگارنگی که حتی در همین شرایط هم بیش و کم کار می کنند، به خوبی فعال شده و رشته هر چه تصمیم گرفته شده را پنبه خواهند کرد. فقط ما می توانیم خوشحال باشیم که فلان و بهمان سایت را بستیم ولی عملا چنین اتفاقی نیافتاده است.
چاره کار آگاه سازی، رفع ابهامات، پاسخ به شبه افکنی ها و پذیرش اشکالات است. مثلا در مورد تلگرام، وقتی ما کانال های بسیار پر طرفدار و سالمی داریم که مدیران آنها در داخل کشور هستند و به سلامت کار می کنند، از طریق همان ها می توان تبلیغات مسموم ضد انقلاب را خنثی کرد و حتی اگر چاره ساز نبود یا در مواقع اضطرار، پیام رسان های جایگزین داخلی و خارجی را معرفی نمود (نه صرفا یک مورد داخلی) و امکان انتخاب را به مخاطب داد.
مسلما قاطبه مردم خواستار به هم خوردن نظم جامعه نیستند، مسلما همه شکوفایی و امید به آینده را آرزو دارند، پس چرا به آنها امید و شادابی ندهیم؟ وقتی شادابی آمد، وقتی امید طلوع کرد، جایی برای عرض اندام درندگان نخواهد ماند.
اگر برخوردهای ما انفعالی و فرار از رویارویی باشد، اگر به جای پاسخ به شبهات و اتهامات ضد انقلاب سکوت کردیم و فقط سعی کردیم صدای آنها نرسد (که به صد ترفند می رسانند) بعید است که بتوانیم خود را برنده بدانیم. باید از آگاهی مردم و از خود آنها در مقابله با این توطئه ها استفاده کرد.