آنچه اخیرا بعنوان راهبرد هسته ای دولت ایالات متحده امریکا از آن نام برده می شود، چهارمین سند اینچنین بوده که از سال ۱۹۹۴ هر هشت سال یکبار منتشر شده است.
پیش از این، پنتاگون آخرین سند «گزارش بازبینی هسته ای امریکا» را در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما طی سال ۲۰۱۰ منتشر کرده بود. سند دوران اوباما طی یک زمانبندی دقیق دو روز پیش از دیدار روسای جمهور امریکا و روسیه در پراگ (مطابق با ۱۹ فروردین ۱۳۸۹) جهت امضای پیمان جدید «استارت» انتشار یافت و هفته ای پس از انتشار آن هم سران ۴۷ کشور در واشنگتن گرد آمدند و نشستی با موضوع امنیت هسته ای برگزار کردند!
اگر چه اعلام راهبرد هسته ای ترامپ تشریفات و ظرافتی مشابه نمایش دولت اوباما نداشت اما محتوای اسناد تفاوت اساسی با یکدیگر ندارند. سند ۲۰۱۰ نزد ایرانیان خبرساز شد و از این حیث جلب توجه کرد که ایران همراه کره شمالی از دایره مصونیت امنیتی گزند سلاح هسته ای امریکا بیرون نهاده شدند. در حالی که امریکا در ان سند به همگان اطمینان می داد که از سلاح هسته ای برای پاسخ به حملات غیر هسته ای ایشان استفاده نمی کند، تلویحا سایه تهدید حمله هسته ای را بر سر ایران گسترانید.
سند اوباما با برجسته کردن اصطلاح موهوم «تروریسم هسته ای» تقویت همکاری جامعه جهانی به هدف عدم اشاعه هسته ای را زمینه مشروع نمایی تمایلات واشنگتن قرار می داد و دلگرم به پیشبرد پیمان نیو استارت (کاهش تسلیحات راهبردی امریکا و روسیه) مدعی بود مفهوم «ثبات راهبردی» در سیاست های آتی امریکا نسبت به مفهوم معمول «بازدارندگی» از اولویت بالاتری برخوردار است.
ضمن تاکید بر ارتباط میان برنامه هسته ای با توان موشکی، تمرکز بر تقویت نظام پادمانی ان پی تی و سختگیری بیشتر آژانس بین المللی انرژی اتمی و حتی تحمیل تغییر طراحی رآکتور ها از اهدافی است که در راهبرد هسته ای اوباما به آنها اشاره شده بود. روشن است به نتیجه رساندن اهداف آن سند به اجماع جهانی نیاز داشت. محصول سیاستورزی موفق واشنگتن، همراه کردن چین و روسیه برای تحمیل شدید ترین تحریم های تاریخ علیه ایران شد و در ادامه آن سخت ترین نظام بازرسی تاکنون را بر اساس برجام از ایران مطالبه می کنند.
علی رغم تداوم برنامه هسته ای نظامی کره شمالی، برجام ثمره ای محسوب می شود که بر اساس آن می توان نتایج راهبرد میان مدت هسته ای اوباما را موفق ارزیابی کرد. معامله هسته ای قطعنامه ۲۲۳۱، تکلیف پرونده ایران را مشخص کرده اگرچه چانه زنی بر تعبیر متن قطعنامه جریان دارد. راهبرد هسته ای جدید نیز هماهنگ با مواضع دولت دونالد ترامپ علیه ایران، با صراحت بر وابستگی اشاعه هسته ای با برنامه موشکی تاکید دارد. سند ترامپ تقویت اراده به نتیجه رساندن اهداف باقیمانده ای می باشد که در سند اوباما نیز ذکر شده بود اما سرپیچی ایران تحقق آن را با مانع مواجه کرده است.
تجربه نشان داده که گنجاندن اهداف تهدید آمیز با نام بردن از ایران در اسنادی اینچنین ارزش اعتنا بلکه تمرکز دارد لذا اعلام مکرر مطالبه تحدید توان امنیتی و موشکی از ایران نمی تواند بی اثر محسوب شود. اگر تاکنون گفته شده که غفلت گذشته مقامات ایرانی سبب ساز تحمیل تحریم و ناچاری تن دادن به برجام بود، اکنون انتظار می رود که مجربین مدبر دستگاه دیپلماسی (در فراغت از خوش بینی یا انکار) به اعلام ها در اسناد راهبردی واشنگتن حساس باشند و دلخوش به آن نشوند که گویی ترامپ ابله است یا اروپاییان کیسه ای برای تجارت دوخته اند! هر گاه پشتیبانی و همفکری ملت نیاز باشد، صراحت دولتمردان بسیج کننده خواهد شد. اکنون نیز شاید بتوان گفت شفافیت بر حفاظت از محرمانه های مصلحت جویانه تقدم دارد.
(سناریوی چانه زنی بر برنامه موشکی پیش تر در پرونده هسته ای عراق و لیبی به صحنه رفت، صدام از موشک های ۱۵۰ کیلومتر به بالا چشم پوشید و قذافی تخفیف ۳۰۰ کیلومتری گرفت! ادبیات تکراری آن فشارها اکنون تا حدودی نخ نما به نظر می رسد اما هرگز ایران هم کشوری در وزن عراق صدام حسین یا لیبی معمر قذافی نبود و نیست. آنچه ایران را قدرتمند می نمایاند غرور، هوشمندی و حساسیتی بوده که قریب به اتفاق ایرانیان را در پشتیبانی از امنیت و استقلال وطن استوار کرده است.)