Elocutionist

و هو معکم

Elocutionist

و هو معکم

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مربیان خارجی» ثبت شده است

وینفرد شفر؛ او شایداز نظر رفتاری شبیه ترین فرد به بلاژویچ، در بین مربیان خارجی که به ایران آمده اند باشد. از نظر رزومه شاید افتخاراتش کم از چیروی کروات نداشته باشد و البته او مربی اروپای شرقی هم نیست. از آلمان می آید و کلی تیم بزرگ مربیگری کرده. درست مثل چیرو در سن بازنشستگی به ایران آمده. با اینکه آلمانی است اما اصلا سرد نیست و می خواهد رابطه بگیرد.

بی شک کنفرانس مطبوعاتی اش یک کلاس درس مربیگری بود برای همه آنهایی که در سالن نشسته بودند. ریز به ریز و جزء به جزء همه چیز را آنالیز فنی کرد. خیلی رک و راست داشت نکات را درباره بازیکنانش می گفت. حرف فنی داشت می زد. درباره سبک بازی تیمش، سبک بازی حریف. تاکتیک هایی که آنالیز کرده بود. اصلا کلی گویی نداشت و خیلی فنی سخن گفت. بازی اش دو نیمه متفاوت نداشت. از مسیری می گفت که پیش رویش است. از این گفت که در بازی با فولاد فقط یک موقعیت داشتند، اما این بازی تعداد موقعیت های شان زیاد شده بوده. از این گفت که تیمش بعد گل دوم سر به هوا بازی کرده. از اینکه دوست ندارد تیمش زیر توپ بزند و ایده آلش این است که روی زمین بازی کنند تا این همه احمقانه توپ از دست ندهند و انرژی چند برابری تلف نکنند. این بخشی از حرف های بی سانسورش بود.

سعی کرد درباره افق بلند مدت بگوید و از پاسخ درباره دربی فرار کند فعلا اما تاکید کرد اگر این طرف و تیمش اشتباه کنند، حتما اشتباهاتی در تیم رقیب هم خواهد بود. او اصرار دارد همه طرف سرش چشم دارد و جزئیات را خیلی خوب و ریز به ریز می بیند و همراهانش هم می گویند واقعا همین طور است.

اگرچه عجیب است که چرا این همه روی نیمکتش برو بیاست و هم خودش حرف می زند. هم میک و هم مترجم تیم. چند صدایی آن میان کمی عجیب است ولی خودش می گوید همه چیز تحت کنترل است. نکته مهم درباره او اما سعی در خندیدن و خنداندنش است. دارد سعی می کند پالس مثبت بدهد و زمان بخرد تا خودش را نشان دهد.

او برخلاف آنچه درباره اش می گفتند، انرژی بالایی برای بودن و ماندن دارد. نشانی از یک پیرمرد خسته ندارد. مسیرش را برای دلبری هم درست انتخاب کرده. دیسیپلین در کنار نرمش و نشان دادن روی خوش به هواداران و البته خبرنگاران. از آن بالای تریبون شوخی می کرد. چشمک می زد و می خندید و البته می خنداند.

بیرون هم که آمد باز همان لبخندش همراهش بود. باز گفت دربی سخت است و بعد در مسیر از این گفت که چقدر خطرناک است اشتباه در آن بازی و البته از تیمش هم تعریف کرد. او در بازی البته یک کار با نمک هم کرده بود. کف زدن برای داور بازی. «راستی آقای شفر؟ چرا وقتی داور بازی را به خاطر تمرد مربی حریف از تصمیمش قطع کرد برایش دست زدی؟» نگاهی کرد و گفت: «خب جالب بود. رفتارش خوب بود. فکر کنم قضاوتش هم در کل خوب بود. برای همین برایش کف زدم!» حرفی که به نظر نمی رسد مسئولان و طرفداران نساجی حتی درصدی با آن موافق باشند. اما برای پیرمرد که اولین بردش را با استقلال به دست آورده و به قول خودش با بازی از سر شکم سیری بازیکنانش، در دقایق پایانی فقط منتظر سوت پایان در آن جو ورزشگاه بوده است، این برد با همه اجزایش جذاب بوده. از بازیکنانش تا هواداران و البته داوران.

شفر در طول مسیر با شال استقلالش باید پشت سر هم عکس یادگاری می گرفت. مسیر پر بود از هوادارانی که از دست ماموران در رفته بودند تا با سپیدموی خاص استقلال عکس یادگاری بگیرند. آنها که می کشیدندش اما او ایستاده بود و لبخندی به لب داشت . در آن بکش بکش برای لحظاتی مسیر را هم گم کرده بود اما باز برایش اهمیتی نداشت. پرسید کدام وری برود و راهش را ادامه داد. باز عکس گرفت و دوباره با لبخند عکس گرفت. همراهانش شاکی شده بودند اما او می دانست هر یک از این تصاویر چطور قلب این هواداران را برای او می کند. آنها که بعد از رایکوف دهه 50، هیچ گاه یک مربی بزرگ خارجی را روی نیمکت شان ندیده اند. بی شک اگر به رزومه باشد، شفر کارنامه دار ترین مربی تاریخ استقلال است.

او در تب موفقیت مربیان خارجی در پرسپولیس و تیم ملی به استقلال آمده و خیلی ها حالا دوست دارند این آقای خاص بتواند با موهای افشانش، کاری کند تا استقلال از این بحران در بیاید و به سوی موفقیت پایدار گام بردارد. مثل پرسپولیس و مثل تیم ملی؛ «راستی می دانید که خیلی از استقلالی ها رویای داشتن یک مربی سرشناس خارجی در سرشان بوده و برای همین این قدر برای شان جذابیت دارید؟» می پرسم و بلافاصله پاسخی می دهد که نشان از اشرافش به شغل جدیدش دارد: «واقعا فکر می کنی این طور است؟ به نظرت اگر تیم من 4 گل بخورد، همان حمایتی که از سرمربی تیم رقیب شد را خواهم داشت؟ به نظرت این فرصت به من داده خواهد شد؟» او از دشواری مسیرش می گوید و می داند چه در انتظارش است اگر همیشه مرد پیروز نباشد. اگرچه این بار خیلی از استقلالی ها دوست دارند رگه های امید در تیم او بارقه بزند و استقلال امسال مثل تیم سه فصل قبل برانکو شود. نتیجه اش مهم نباشد. آتیه اش مهم باشد.

او مسیرش را درست انتخاب کرده. از زیر بار فشار دستیار تحمیلی نرفتن تا مدارای به موقع بر سر مشکلاتی که هست و تا همیشه هم در فوتبال ایران خواهد بود. از اینکه غر زمین نمی زند. بازیکنش اگر رفتار اشتباهی کند، مثل قائدی، پدرانه تنبیهش می کند و تعارف ندارد و سعی کرده رابطه اش با هواداران را هم گرم نگه دارد. برای شروع به نظر امیدوارکننده می رسد. کاش استقلال این بار با هیولای درونش، او را هم نخورد. هیولای درونی که تیمی 40 میلیاردی را بسته و عایدی اش تنهایی در بازی خانگی در برابر تیم پرشورهای نساجی قائمشهر بود.

  • محمد مهدی بختیاری