روزنامه لبنانی البناء در یادداشتی به قلم «وفیق ابراهیم»، تحلیلگر سیاسی این کشور و با عنوان «نظامیان اسرائیلی در عربستان برای حفظ سلطنت»، نوشت: عربستان سعودی در معرض ترس و وحشتی است که از زمان ائتلاف خود با آمریکاییها در هفت دهه قبل تاکنون تجربه نکرده و این بار ارکان سلطنت خود را در معرض خطر جدی میبیند که دلیل آن شکست در نابودی یمن و ناتوانی آمریکاییها در حمله به ایران است.
نویسنده با طرح این سوال که عربستان سعودی به کجا میرود؟، ادامه داد: منطقه خلیج (فارس) شاهد تنشی بیسابقه است. آن هم ناشی از کشمکش بزرگ میان ایران و آمریکا که روسیه، چین و اروپا هم به اشکال مختلف به جبهههای آن پیوستند و این تنش در حال تبدیل شدن به جنگ بین آمریکا و اسرائیل با ایران و متحدانش است.
البناء نوشت: تنش در خلیج (فارس) را به بهانههای دروغین دفاع از آزادی کشتیرانی بینالمللی و جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای، موشکهای بالستیک و ائتلافهایی سیاسی ایجاد کردهاند. ایران تنها کشور حاشیه خلیج (فارس) است که یک جبهه نظامی برای مقابله با نظامیان آمریکایی و اسرائیلی از خارج منطقه تشکیل میدهد. آمریکاییها از دهها هزار مایل دورتر میآیند و اسرائیل از فلسطین اشغالی میآید و به اندازه دو متحد خود یعنی اردن و عربستان از حوزه خلیج (فارس) فاصله دارد.
ظواهر جنگ غربیها و اسرائیل با ایران نشان میدهد آنها میخواهند بار دیگر دست خود را به طور کامل روی منطقه بگذارند در شرایطی که صاحبان آن در غیبت کامل به سر میبرند. پس از اینکه ایران یک نفتکش انگلیسی را در نزدیکی تنگه هرمز توقیف کرد دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا گفت آمریکا به دلیل استفاده از منابع انرژی خود در حوزه خلیج (فارس) تانکرهای نفتی زیادی ندارد و کشتیهای ایالات متحده در این منطقه عمدتا کشتی جنگی هستند. وی گفت که کشورش دارای پایگاههایی در منطقه است.
این روزنامه لبنانی تاکید کرد: این، اشغالگری قانعکنندهای است که با منافع اقتصادی آمریکا و هژمونی استراتژیک مرتبط است. این «قانون زور» است نه «زور قانون» که به آمریکا اجازه میدهد زرادخانههای نظامی در خاورمیانه و دریاها و اقیانوسهای آن وضع کند و به انگلیس اجازه میدهد نفتکش ایران را در ورودی دریای مدیترانه در تنگه جبل طارق با زور و با بهانههای واهی توقیف کند.
اگر عربستان سعودی از پیامدها و بازتاب باخت خود در یمن دچار وحشت است و آمریکاییها از گسترش ائتلافهای ایرانی در خاورمیانه که به زیان هژمونی آن است نگران هستند، هیچ ارتباط واقعی بین این دو وحشت وجود ندارد، به دلایل زیر:
اولا ایران میداند که کشورهای حوزه خلیج (فارس) بخشی از امنیت ملی آمریکا هستند؛ منطقهای که آمریکاییها زمانی که احساس کنند ممکن است آن را از دست بدهند، برای آن مبارزه میکنند. کما اینکه هر تغییری در این منطقه نیز نیاز به تعادل قدرتهای داخلی آن دارد که در حال حاضر وجود ندارد.
دوم اینکه آنچه آمریکاییها شبه نظامیان ایران مینامند نیروهای اصیل عربی هستند که با همکاری ایران با آمریکا و ائتلافهای داخلی آن مبارزه میکنند. ارتش عربی سوری چگونه میتواند در شام غریبه باشد یا الحشد الشعبی عراق که متعلق به سرزمین رافدین هستند یا حوثیهایی که از زیدیهای یمن هستند. آنها از حداقل نُه قرن پیش بر یمن حکومت میکنند و همچنین حزب الله لبنان که نقشهای متعدد ملی و همچنین فراملی در سوریه و منطقه داشته است.
این نشان میدهد که پروژه جنگ آمریکا در خلیج (فارس) جنگ آمریکا علیه مردم اصیل منطقه است و هدف آن جلوگیری از کاهش نفوذ آمریکا است. از همین رو آمریکا نیاز پیدا کرده به ابزارهای بومی منطقه برای تحقق هدفش اتکا کند تا در درجه اول امنیت خاندان سلطنتی در عربستان سعودی با از بین بردن وحشت آن تامین شود و هم بتواند همچنان ذخایر نفت و گاز آن را چپاول کند.
از همین رو آمریکا از اعزام پانصد نظامی آمریکایی با ادوات نظامی کارآمد و پیشرفته، هواپیماهای F22 و سامانه پدافند ضد موشکی تاد و پهپادها خبر داد. این کمک نظامی آمریکا دستمایه بیشتری برای مضحکه آل سعود شد. واشنگتن قبل از حکومت سعودی از اعزام این کمک نظامی خود به عربستان خبر داد. بنابراین به نظر میرسد که این کمک آمریکا بر مبنای تصمیمی کاملا آمریکایی اتخاذ شده که به سنت روابط میان کشورهایی که معمولا ساختارها و حاکمیت های ملی را حفظ میکنند توجهی نمیکند.
آمریکا با این تصمیم خود همچنین یک تابوی تاریخی عربستان را شکست زیرا آل سعود همیشه ادعا میکرد که حضور نظامیان خارجی غیرمسلمان در سرزمینهای مقدس اسلامی را نمیپذیرد.
پس چرا عربستان نیروی خارجی را در خاک خود پذیرفت؟
به نوشته البناء ، آل سعود به دنبال فتواهایی از مقامات مذهبی خود است که این آمریکاییها را «اهل کتاب» بخوانند ضمن اینکه دور از شهرهای مدینه و مکه مستقر شوند. اما حقیقت این است که دیگر چیزی از وحشت آل سعود کم نمیکند غیر از حضور نظامی مستقیم آمریکا که امنیت نظامی و روانی بالایی را به طور مستقیم برای این رژیم فراهم میکند و صرف پایگاههای آمریکا در بحرین، امارات، قطر، اردن و کویت، و صدها ناو و ناوچهای که در حوزه خلیج فارس، دریای سرخ و اقیانوس هند و دریای مدیترانه مستقر کرده است، برای حفظ سلطنت آل سعود کافی نیست.
یک فاکتور دیگر در مورد اهمیت حضور نظامی آمریکا در عربستان سعودی وجود دارد که با پیشگیری از هر گونه اعتراضات داخلی مرتبط است که ممکن است ارکان سلطنت آل سعود را متزلزل کند. با وجود اینکه این رژیم دارای صدها میلیارد دلار سلاح است اما نمیتواند از خود دفاع کنند و مردم را در زیرزمینهای قرون وسطایی زندانی میکند و یک وظیفه ثانویه دارد و آن سرکوب تحرک هر جناحی در آل سعود علیه جناح شاهزاده محمد بن سلمان است.
از سوی دیگر، بعید نیست که عربستان سعودی سلاحهای جدیدی را از ایالات متحده خریداری کند و معاملات جدیدی را انجام دهد که حامیان آمریکایی ترامپ را در انتخابات سال 2020 افزایش دهد و از نیروهای غربی شریک حفاظت ادعایی کشتیرانی بینالمللی حمایت مالی کند.
عربستان خدمت دیگری به ترامپ میکند و آن اینکه از جنگ یمن خارج نمیشود. چرا؟ چون جنگ یمن اصلا جنگ آمریکایی است قبل از اینکه سعودی باشد، اما نیاز به نیروهای دیگری از اهل کتاب دارد. زیرا نیروهای مسلمان در پاکستان، مصر و اردن هدف مطلوب را برآورده نکردند و اوضاع داخلی برآشفته عربستان اجازه آزادی تحرکات آن در خارج از کشور را نمیدهد.
اینجاست که جایگزین اسرائیلی مطرح میشود که اولا از اهل کتاب است و آمریکا از آن راضی است و دوما از قدرت نظامی پیشرفته در سطوح نیروی زمینی، دریایی و هوایی اما در مرزهای قابل قبول برخوردار است. سعودیها میتوانند جلب نظامیان اسرائیلی را این گونه توجیه کنند که نیاکان این یهودیان قبل از ظهور اسلام در مدینه منوره بودند شهری که آن زمان یثرب نام داشت.
بنابراین توجیهاتی در این قضیه مطرح است و ایران باید آن را بپذیرد اما به نظر میرسد با آن موفق نیست زیرا به مقابله به اشغالگری آمریکا که میخواهد خاورمیانه را نابود کند ادامه میدهد؛ موضوعی که سعودیها را وادار به جستوجوی نیروهایی خارجی میکند که آنها را اهل کتاب معرفی میکند.