مسئله مهم ازدواج
یکی از این تحولات اخیر در حوزه فرم خانواده پدیدارشدن خانواده «همبالین»، « همباشی» یا به اصلاح ازدواج سفید است که البته برخی از طرفداران شکل سنتی خانواده آن را ازدواج سیاه هم خواندهاند! شاید نخستین تصور و پیش انگارهای که هر یک از افراد جامعه نسبت به تشکیل خانواده و ایجاد زندگی مشترک داشته باشند ازدواج، آن هم به شیوه قانونی و عرفی باشد و این در حالی است که امروزه در سراسر دنیا شاهد شکلگیری خانوادههایی هستیم که به صورت غیر رسمی، غیر مجاز و فردگرایانه ایجاد شده و سالها به زندگی مشترک میانجامد. به عبارت دیگر، از دیگر مصداق مهم فردیتگرایی به مثابه امری پسامدرن که خانواده را تحتالشعاع قرار میدهد، شکلگیری گونه جدیدی از زندگی مشترک است که هم بالینی نام دارد و به گواه بسیاری از محققان زندگی مشترک بدون ازدواج در تهران روندی رو به افزایش دارد و تمایل به مناسبات جنسی غیر از زندگی زناشویی در مجردان و متأهلین به چشم میخورد.
این موضوع به افزایش بیماریهای مقاربتی و پیمانشکنی در مناسبات خانوادگی منجر شده است. با این حال و با توجه به تازگی و پیچیدگی موضوع و حساسیتهای موجود در کشور ما، در این زمینه آمار رسمی و قابل اتکایی در دسترس نیست، اما از دیدگاه نظری و با درنظر داشتن شرایط عمومی جامعه میتوان گفت، بسترهای گسترش این پدیده در اعضای جامعه و به ویژه جوانان، قابل مشاهده است. یکی از این بسترها، افزایش سن ازدواج است؛ به گونهای که جامعه ایران، در دهههای اخیر، مواردی مانند دگرگونی در میانگین سن ازدواج، نسبت تجرد، افزایش میزان طلاق و انتقال در ترکیب جنسی افراد ازدواج نکرده را تجربه کرده است.
سن ازدواج به ویژه در بین دختران، افزایش قابل توجهی داشته است. نسبت زنان ازدواج نکرده سنین ۲۰ تا ۲۴ سال از 4/21 درصد در سال ۱۳۵۵ به ۴۰ درصد در سال ۱۳۷۵ و ۴۹ درصد در سال ۱۳۸۵ رسیده است. این نسبت در مناطق شهری به حدود ۸۰ درصد رسیده است. میانگین سن ازدواج دختران، از 4/22 سال در سال ۱۳۷۵ به 4/23 سال در سال ۱۳۹۰ افزایش یافته است که این مقدار، در سال ۱۳۹۴ به 8/23 رسیده است. همچنین میانگین سن ازدواج مردان در سال ۱۳۹۳، 1/27 بوده است که در سال ۱۳۹۴ با روند افزایشی محسوسی به 5/28 رسیده است (سازمان ثبت احوال کشور، ۱۳۹۴). به موازات افزایش سن ازدواج، میزان تجرد قطعی نیز افزایش یافته است، به گونهای که نسبت تجرد قطعی زنان از 1/2 درصد در سال ۱۳۷۵ به ۴/۴ درصد در سال ۱۳۸۵ رسیده و این نسبت با روند افزایشی در سال ۱۳۹۰ به ۸ درصد رسیده است. بنابراین، میتوان گفت، براساس آخرین سرشماری سال ۱۳۹۰، یازده میلیون و دویست و چهل هزار نفر، در وضعیت تجرد قطعی هستند که به نسبت مساوی، میان دو جنسی این جمعیت تقسیم شدهاند (مرکز آمار ایران، ۱۳۹۴).
تجربه کشورهای آمریکایی و اروپایی، نشان دهنده رقیببودن دو پدیده «هم خانگی بدون ازدواج» و «ازدواجرسمی» است وبنابراین، با توجه به بالا رفتن سن ازدواج جوانان، میتوان انتظار داشت که سبکهای زندگی جدید، از جمله هم خانگی بدون ازدواج، در ایران ایجاد شده و رواج یابند. یکی دیگر از شرایطی که احتمالاً برروند افزایش سن ازدواج تأثیر داشته و تغییرات فزاینده آن میتواند در گسترش پدیده هم خانگی بدون ازدواج مؤثر باشد، تغییرات نرخ بیکاری جوانان است. نرخ بیکاری جمعیت جوان در سال ۱۳۸۴، 5/20 درصد بوده است که این رقم، حدود دو برابر نرخ بیکاری کل جمعیت و سه برابر نرخ بیکاری جمعیت میان سال است . نرخ بیکاری جوانان در سال ۱۳۹۴ به رقم 3 /23 درصد رسیده است که نسبت به سال ۱۳۸۴، روند افزایشی محسوسی داشته است (درگاه ملی آمار، ۱۳۹۴). در جامعه سنتی ایران، براساس قوانین اسلام، نفقه و تأمین مخارج معمولی زن پس از ازدواج، به عهده مرد است؛ بنابراین، بالا رفتن نرخ بیکاری جوانان و بهویژه مردان و تعهدات قانونیای که ازدواج به شیوه سنتی برای مردان ایجاد میکند، سوق دهنده جوانان به سمت جایگزینهای غیرقانونی ازدواج، از جمله هم خانگی بدون ازدواج است. یکی دیگر از عواملی که میتوان انتظار داشت در گرایش افراد، به ویژه نسل جوان، به سوی هم خانگی بدونازدواج مؤثر باشد، بالا رفتن نرخ طلاق است.
افزایش هزینههای طلاق در جوامع، با کاهش منفعت حاصل از ازدواج همراه است .براساس آمار وبگاه ثبت احوال کشور، تعداد طلاقهای انجام شده در ایران از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۴ در حال افزایش بوده است؛ به گونهای که طلاقهای انجام شده در سال ۱۳۸۵ از ۹۴۰۳۹ طلاق به رقم 163765 در سال ۱۳۹۴ رسیده است، درحالیکه ازدواجهای انجام شده در ایران از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۴، روند کاهشی داشته است. براساس آمار موجود، تعداد ازدواجهای انجام شده از ۷۷۸۲۹۱ مورد در سال ۱۳۸۵، به ۶۸۵۳۵۲ مورد در سال ۱۳۹۴ رسیده است (سازمان ثبت احوالی کشور، ۱۳۹۴). افزایش نرخ طلاق میتواند باعث ترس از ازدواجهای رسمی و قانونی شود و در نتیجه سوقدهنده جوانان به سوی سبکهای دیگر زندگی مشترک باشد؛ سبکهایی که از سوی طرفین، دستکم بهعنوان مقدمهای برای اطمینان از پایداری رابطه درنظر گرفته میشوند.
همخانگی بدون ازدواج، پدیدهای است که در ایران کمتر شناخته شده است. پرداختن به این موضوع، میتواند گامی در راستای مطالعه عمیقتر زنان بههمراه داشته باشد، از جمله اخاذی و تهدید که یکی از مخاطرات جدایی یک طرفه به شمار میآید. در این نوع زندگی مشترک، طرفین از یکدیگر ارث نمیبرند. همچنین زن نمیتواند از خدمات بیمه اجتماعی شریک زندگیاش استفاده کند.
در مجموع، زنان در این نوع رابطه همواره در معرض آسیبهای متعدد اجتماعی، روانی، اقتصادی و حتی جسمی قرار میگیرند و ساختار حقوقی و فقهی در ایران نمیتواند تأمینکننده حمایت در خوری از آنها باشد. بر این اساس باید پرسید چگونه، در چه شرایط و با چه ادراکی از این موضوع، عدهای از افراد به شکلدهی چنین رابطهای اقدام میکنند؟ این سوالی است که باید پژوهشهایی در رابطه با آن بهصورت تفسیری انجام شوند.
*صبح نو