Elocutionist

و هو معکم

Elocutionist

و هو معکم

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۲۱ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

دستگیری مدیر کانال آمد نیوز یا به قول برخی کارشناسان رسانه ای، فیک نیوز، چند روزیست که در رسانه ها مطرح شده است و بسیاری به چگونگی دستگیری زم می‌پردازند و بازار گمانه زنی‌ها در نحوه این عملیات اطلاعاتی داغ است.اما آنچه که بنظر می‌رسد کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد، ریشه های شکل گیری چنین شبکه ها و پر رونق شدن رسانه هایشان است.

 زم سال‌ها پیش از خروج از کشور، مسول زاده ای بود که همچون بسیاری از ما قدرت برایش جذاب بود و از قضا آقازاده بودن، فرصت همنشینی و هم صحبتی با آقایان و برخی چهره های برجسته سیاسی را برای او فراهم آورده بود. این از آن دست اتفاقاتی است که برای برخی از اهالی رسانه بویژه جوانتر های آن ممکن است رخ دهد و خواسته یا ناخواسته توهم خود بزرگ بینی را در برخی از آنها ایجاد کند. عملکرد رسانه ای زم سراسر شوق و احساس رضایت از این ارتباطات بود. 

 او هم  از این آفت مصون نبود و با توجه به روابطی که بدست آورده بود تصمیم به انجام فعالیت رسانه ای در راستای مقاصد و اهدافش گرفت . اما پرسش این است که چرا و چگونه زم و امثال او به راحتی می توانند مخاطبان بسیاری را گرد خود جمع کنند و  عوامل تسهیل کننده کار آنها چیست؟ در اینجا ذکر چند نکته ضروری به نظر می رسد:

باید در نظر داشت که از مرجعیت افتادن رسانه های رسمی و شناسنامه دار و بی اعتمادی مردم به آنها از جمله عوامل تاثیر گذار بر کیفیت حیات و رشد و نمو فیک نیوز هایی چون کانال زم می شود. این اتفاق نیز دلایل متعددی دارد که از جمله آنها می شود به تضعیف اصل حیاتی مطبوعات یعنی آزادی رسانه ها اشاره کرد. اصل 24 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، نشریات و مطبوعات را به عنوان ابزارهای تحقق آزادی بیان معرفی کرده است. اما به واقع رسانه ها و مطبوعاتی که برادری خود را به قانون اساسی و نظام ثابت کرده اند چقدر از این آزادی بهره مند هستند، موضوعیست که جای بحث دارد و با نگاهی تجربی می شود دریافت که بعضا خطر شکایات و توقیف رسانه ها بنابر تفسیرهای ناصواب از اصل 24 قانون اساسی مانع از اجرای تمام و کمال آن می‌شود.

در چنین شرایطی ظهور شبکه های اجتماعی در فضای رها و بی قید مجازی فرصت را برای رشد رسانه های مجعول بیشتر فراهم آورده است تا به مدد استراتژی هیتلر با گفتن دروغ های بزرگ مخاطبان بسیاری را با خود همراه کنند که به قول  جوزف گوبلز، فرمانده تبلیغاتی نازی ها،  دروغ هرچه بزرگتر باشد باور پذیرتر است! 

زم که به خوبی از این استراتژی آگاه بود از خلاء اعتماد به رسانه های رسمی نهایت استفاده را کرد تا هم عطش قدرت خود را سیراب کرده باشد و هم مخاطبان بسیاری را با خودش همراه کند. او شهوت شهرت داشت و از مهم جلوه دادن خود حظ می برد پس در مصاحبه هایش بگونه ای وانمود می کرد که حتی در اندرونی حاکمان و مسولان هم نفوذ دارد و مخزن الاسرار است! 

شاید در نگاه نخست نبود احزاب قوی و اصناف پویا ارتباطی با رشد و نمو فیک نیوزها  نداشته باشد اما با کمی تامل در ماهیت و کارکرد این تشکل ها می توان دریافت که این ها مشارکت سیاسی را سازماندهی و هدفمند و مطالبات مردم را از طریق قانونی پیگیری می کنند. به واقع اگر اصناف به معنای واقعی کارکرد خود را داشته باشند بسیاری از مطالبات صنفی مردم از طریق مراجع واجد صلاحیت و اهل آن پیگیری می شود؛ به طریق اولی احزاب سیاسی پویا، مشارکت و مطالبات سیاسی مردم را هدفمند و ضابطه مند می‌کنند. در این شرایط مردم کار سیاست را به اهل آن وا میگذارند و امر سیاسی به امر روزمره تبدیل نمی شود.

 اگر چنین شود دیگر فیک نیوزها نمی توانند به بهانه انعکاس صدای مردم و مطالبات آنها برایشان نسخه های سیاسی بپیچند و با ترفند افشاگری و...افسار جهت گیری های سیاسی توده های مردم را به دست گیرند و مردم نیز مطالباتشان را در لا به لای اخبار و تحلیل های این رسانه ها جست وجو نمی کردند.

با این شرایط بنظر می رسد اگرچه مدیر یکی از پر سروصداترین کانال های خبری و شایعه پراکنی دستگیر شده است و کانالش هم مسدود اما خطر بازتولید شبکه هایی نظیر آن همچنان به قوت خود باقیست. از همین رو با توجه و عنایت بیشتر به مسئله آزادی مطبوعات، احزاب پویا و اصناف قوی و کارآمد، هم می توان مانع از روزمره شدن امر سیاسی شد و هم مانع از تسخیر افکار عمومی توسط رسانه های جعلی.

  • محمد مهدی بختیاری

صداقت و راستگویی یکی از مهم‌ترین صفات سیاست‌مدارِ مورد اعتماد مردم است و  درجه صداقت ارتباط متقابلی با میزان محبوبیت و اعتماد عمومی دارد.

اما گاهی اوقات برخی سیاست‌مداران بدون توجه به این مساله و یا برای توجیه عملکرد اشتباه خود مطالبی را در تضاد با واقعیت مطرح می‌کنند که در لحظه بیان آن به‌هیچ وجه متوجه عواقب وخیم آن نیستند.

* وقتی روحانی بر باد رفتن 18 میلیارد دلار را انکار می‌کند

در نشست خبری هفته گذشته حسن روحانی رئیس دولت در مواجه با این سوال که سال گذشته و در اوج جنگ اقتصادی در مجموع 18 میلیارد دلار در قالب ارز 4200 تومانی از ذخایر کشور به باد رفت، مسئولیت این با چه کسی است؟ گفت:«اولا اینکه می‌گویند 18 میلیارد دلار بر باد رفته، 18 میلیارد (دلار) آمدند ثبت سفارش کردند برای خرید کالا. همین امسال هم ما 19 میلیارد دلار تا حالا خرج کردیم. مثل اینکه شما بگویید 18 میلیارد (دلار) بر باد دادید؛ نه بر باد ندادیم. 18 میلیارد (دلار) دادیم به افراد، آنها هم گفتند ما می‌خواهیم این جنس را وارد کنیم. البته باید بررسی شود، اگر کسی این پول را گرفته و آن جنس را وارد نکرده باید با او برخورد شود. هم دستگاه‌های اجرایی ما و هم قوه قضائیه باید با آنها برخورد کند. اما این حرف، حرف کاملا غلطی است که 18 میلیارد دلار را آقا بر باد دادید. نه خیر 18 میلیارد دلار بر باد ندادیم، 18 میلیارد دلار دادیم به مردم. رفتند خرید کردند، جنس آوردند و دادند به مردم. پس این حرف حرف نادرستی است.»

هم سوال مطرح شده در این نشست دقیق نبود و هم پاسخ رئیس جمهور به این سوال از اساس و مطلقا غلط بود. رئیس دولت با استفاده از محتوای سوال، پاسخی به کلی اشتباه درباره 18 میلیارد دلار ارزی که به بازار تزریق شد ارائه کرد. 

* تزریق 18 میلیارد دلار در سال 96 برای کنترل قیمت ارز و نه واردات کالا

برای شفاف شدن ماجرا ابتدا از سوال خبرنگار شروع کنیم. خبرنگار گفت: «در آن جنگ اقتصادی در مجموع 18 میلیارد دلار ارز در قالب ارز 4200 تومانی از ذخایر کشور بر باد رفت.» اگر از این جمله عبارت «در قالب ارز 4200 تومانی» را حذف کنیم سوال درست می‌شود. چرا که در واقع بر باد رفتن آن 18 میلیارد دلار ارتباطی به ارز 4200 تومانی نداشت. این 18 میلیارد دلار در سال 96، عمدتا به صورت نقد به بازار آزاد تزریق شد. در بانک مرکزی و رسانه‌های اقتصادی، به ارزی که بانک مرکزی با هدف کنترل قیمت ارز به بازار آزاد تزریق می‌کند، «ارز مداخله‌ای» می‌گویند. اما ارز 4200 تومانی در فروردین سال 97 تصویب شد و ارتباطی با مداخله بانک مرکزی در بازار نداشت.

ارز مداخله‌ای یک چیز است و ارز 4200 تومانی چیز دیگر. اولی صرفا برای کنترل قیمت‌ ارز تزریق شده و می‌شود و دومی برای واردات کالا و تامین ارز مورد نیاز خدمات استفاده می شود.

اما آنچه که حسن روحانی در پاسخ به آن سوال بیان کرد، سوء استفاده از بخش اشتباه سوال مطرح شده بود. روحانی ارز مداخله‌ای بانک مرکزی را به مثابه ارز 4200 تومانی برای واردات عنوان کرد و گفت: «18 میلیارد (دلار) آمدند ثبت سفارش کردند برای خرید کالا». این پاسخ، پاسخی کاملا غلط و خلاف واقع‌ بود. حتی اگر از ارز مداخله‌ای نقدی بانک مرکزی برای واردات هم استفاده شود تردیدی وجود ندارد که بخش اعظم آن به تامین مالی قاچاق اختصاص خواهد یافت. چراکه برای واردات عمده کالاها نه از ارز نقدی بلکه از حواله‌های ارزی استفاده می‌شود.

تامین ارز برای واردات، سیاستی است که بانک مرکزی از ابتدای تاسیس تاکنون انجام داده است. این ارز به صورت حواله از طریق سیستم بانکی پرداخت می‌شود. به عبارت دیگر تامین ارز برای واردات کالا هر سال انجام می‌شود و حجم ارز مورد نیاز برای واردات هم بین 40 تا 50 میلیارد دلار است.

یکی از اشتباهات مصطلح در تحلیل وقایع ارزی سال 96 و 97، این است که ارز 4200 تومانی برای واردات کالا و تامین ارز خدماتی و مسافرتی، به غلط همان 18 میلیارد دلار تزریق شده تلقی می‌شود. در حالی که این دو به هم ارتباطی ندارد.

* تزریق گسترده ارز به بازار آزاد توسط بانک مرکزی با دستور کتبی روحانی

با این مقدمه به سراغ متن ماجرا برویم. به صورت خلاصه ماجرای بر باد دادن 18 میلیارد دلار از ثروت ملی از دستور کتبی رئیس جمهور به بانک مرکزی برای کنترل نرخ ارز در سطح 3800 تومان چند ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری سال 96 شروع شد. بانک مرکزی به همین دلیل شروع به تزریق بی‌محابای ارز به بازار آزاد کرد. با توجه به افزایش التهابات ارزی در نیمه دوم سال 95 و ادامه آن در سال 96 بانک مرکزی برای پایین آوردن نرخ ارز میزان تزریق ارز به بازار را افزایش داد. اما نکته اینجا بود که با تزریق قابل توجه ارز به بازار نقدی باز هم نرخ ارز رشد می‌کرد و به همین دلیل بانک مرکزی به فرایند عرضه ارز به بازار آزاد تا روزهای پایانی سال 96 ادامه داد. 

هنوز به یاد داریم که بانک مرکزی برای صرافی‌ها سهمیه‌های 10 هزار دلاری تعیین کرده بود که روزانه این میزان ارز را به مردم بفروشند. بانک مرکزی در ابتدا با عاملیت صرافی بانک پارسیان ارز مداخله‌ای در بازار تزریق می‌کرد و سال‌ها این جریان ادامه داشت اما وقتی در سال 96 از این روش نتیجه نگرفت برای کنترل نرخ ارز به 250 صرافی در سطح کشور سهمیه روزانه 10 هزار دلاری داد و صف‌های طویلی در برابر صرافی‌های عرضه‌کننده ارز مداخله‌ای بانک مرکزی شکل گرفت.

از آن روزها صدها عکس در فضای مجازی‌‌ و در رسانه‌ها منتشر شده است که تصویری از وضعیت بازار ارز در سال 96 را نشان می‌دهد. مردم این صف‌ها را دیده‌اند و هنوز خاطره آن روزها از ذهن‌شان محو نشده است. نگارنده، براساس وظیفه خبرنگاری هر روز به بازار ارز رفته و از تحولات آن گزارش تهیه می‌کرد و صف‌های طویل و پرجمعیت خرید ارز مداخله‌ای بانک مرکزی که گاهی عبور و مرور از پیاده‌روهای خیابان فردوسی را سخت می‌کرد را به چشم دیده است. 

طبق اطلاعاتی که از بانک مرکزی به دست آمد و بانک مرکزی هم هیچ وقت آن را تکذیب نکرد، در سال 96 در مجموع 18 میلیارد دلار به بازار آزاد و با هدف کنترل نرخ ارز تزریق شد و با توجه به اینکه این عرضه عمدتا کورکورانه و بی‌هدف بود دلالان بازار ارز و حتی افراد عادی‌ که برای حفظ ارزش پول خود به بازار وارد شده بودند، ارزهای بانک مرکزی را خریداری کردند. این گذشته از خریداران عمده‌ای‌ست که با اطلاع قبلی از سیاست‌گذاری‌های ارزی مقادیر قابل توجهی ارز را برای مقاصد و اهداف دیگری از بازار خریداری کردند.

براساس اطلاعات به دست آمده از بانک مرکزی، این بانک در سال 93 حدود 2.5 میلیارد دلار ارز مداخله‌ای به بازار تزریق کرده است. با توجه به سخت‌تر شدن مداوم فشردن فنر ارزی، این رقم در سال‌های بعد رفته رفته افزایش یافته است. به طوری که براساس گزارش ولی‌الله سیف رئیس کل بانک مرکزی، این بانک در سال 95 بیش از 5.8 میلیارد دلار به بازار آزاد تزریق کرده است. این رقم در سال 96 به اوج رسید و چنانچه اشاره شد بانک مرکزی در اتفاقی منحصر به فرد در تاریخ مداخلات ارزی برای اولین بار رقم 18 میلیارد دلار از منابع باارزش و غیرقابل جایگزینی کشور را به بازار ارز تزریق کرد. رقمی که احتمالا تا سال‌ها رکورددار میزان مداخله بانک مرکزی در بازار نقد خواهد ماند.

همچنین پیگیری از بانک مرکزی نشان می‌دهد در سال 96، برای کنترل نرخ ارز روزانه به طور متوسط 50 میلیون دلار ارز به بازار آزاد تزریق می‌شد و مجموع ارز مداخله‌ای تزریق شده به بازار آزاد در آن سال معادل 18 میلیارد دلار بوده است. در چنین شرایطی چگونه می‌توان گفت بر باد رفتن 18 میلیارد دلار جمله غلطی‌ست؟

* تزریق 5 میلیارد دلار به بازار ارز در چند ماه منتهی به انتخابات 96

براساس پیگیری از منابع دیگر، با توجه به مشکلات به وجود آمده در کانال ارزی دوبی در نیمه دوم سال 95 که موجب افزایش بهای دلار از 3500 تومان به 4150 تومان شد، بانک مرکزی برای کاهش این نرخ، تا روز انتخابات 96، یعنی تا 31 اردیبهشت 96 رقمی بالغ بر 5 میلیارد دلار ارز مداخله‌ای _ صرفا برای کنترل نرخ ارز به بازار_ تزریق می‌کند. این تزریق‌ها هم عمدتا با عاملیت یک بانک و تزریق در بازار نبش پاساژ افشار که دلالان در آن منطقه به صورت غیرقانونی ارز خرید و فروش می‌کردند، انجام می‌شد. 

* سود تزریق 18 میلیارد دلار ارز بانک مرکزی به جیب چه کسی رفت؟

همانطور که خود رئیس جمهور هم گفت «فقط در 6 ماهه 98 معادل 19 میلیارد دلار ارز برای واردات تخصیص داده شده است» اما چرا هیچکسی از عنوان «بر باد دادن» برای این 19 میلیارد دلار استفاده نکرده است؟ چون تکلیف این 19 میلیارد دلار تقریبا معلوم است. این پول صرف واردات شده است. حال ممکن است نقدهایی به نوع کالاهای وارداتی و سیاست‌های تجاری یا انحراف منابع در این زمینه وارد باشد، اما این وضعیت قابل مقایسه با ریختن ارز به بازار آزاد به ثمن بخس و اعطای رانت ویژه برای دلالان و عده بسیار اندکی از خریداران ارز نیست.

*انتقاد رهبر انقلاب از سیاست تزریق 18 میلیارد دلار و پیش‌فروش سکه

در 22 مرداد ماه 97 رهبر انقلاب اسلامی تاکید کردند: «در همین قضایای ارز و سکه گفته شد مبلغ 18 میلیارد دلار از ارز موجود کشور آن هم در حالی که برای تهیه ارز مشکل داریم، بر اثر بی‌تدبیری، به افرادی واگذار شد و برخی از آن سوء‌استفاده کردند. وقتی ارز یا سکه به صورت غلط عرضه و تقسیم می‌شود، مشکلات فعلی به‌وجود می آید زیرا این قضیه دو طرف دارد، یک طرف آن فردی است که دریافت می کند و طرف دیگر آن کسی است که عرضه می‌کند. همه بیشتر به‌دنبال آن فردی هستند که ارز یا سکه را گرفته است در حالی که تقصیر عمده متوجه آن فردی است که ارز یا سکه را با بی‌تدبیری عرضه کرده است که اقدامات اخیر قوه قضائیه نیز در واقع برخورد با کسانی است که با یک تخلف و خطای بزرگ، زمینه‌ساز این مسائل و کاهش ارزش پول ملی شدند.»

آنچه که بیش از مساله بر باد رفتن 18 میلیارد دلار اهمیت دارد، آثاری‌ است که این اقدام به وجود آورد. این سیاست موجب توزیع رانتی شدید در اقتصاد و به وجود آمدن ثروت‌های بادآورده و یک‌شبه برای عده‌ای خاص شد. خرید ارز در قیمت پایین و فروش در قیمت‌های بالا و بالاتر.

هنوز آن صف‌های طویل در مقابل صرافی‌های خیابان فردوسی و ماجراهای باندهایی که افرادی را از مناطق مختلف کشور  برای گرفتن سهمیه 1000 یا 2000 دلاری خرید ارز به تهران و مناطق توزیع ارز می‌کشاندند از یاد‌ها نرفته است و این اتفاقات با چند جمله صحبت در نشست خبری محو نخواهد شد. قطعا و یقینا، جمله بر باد دادن 18 میلیارد دلار از ذخایر ارزی بانک مرکزی در سال 96، جمله درست، دقیق و براساس واقعیت است. این سیاست نتوانست به هدف اصلی خود که همان کنترل نرخ ارز در سطح 3800 تومان تا 4000 تومان بود، برسد و از طرف دیگر 18 میلیارد دلار از ذخایر ارزی بانک مرکزی را بر باد داد. آن هم در شرایطی که کشور با توجه به بازگشت تحریم‌ها به این ذخایر نیاز مبرم و ضروری داشت.

روحانی در ادامه جمله خود در نشست خبری گفته است:‌ «البته باید بررسی شود، اگر کسی این پول را گرفته و آن جنس را وارد نکرده باید با او برخورد شود. هم دستگاه‌های اجرایی ما و هم قوه قضائیه باید با آنها برخورد کند.». بیش از 18 ماه از توزیع آن پول‌ها در بازار آزاد می‌گذرد، چطور در طول این یک سال و نیم آقای رئیس جمهور به فکر برخورد با کسانی که پول گرفته و جنس وارد نکرده‌اند نیفتاده است و سوال اصلی اینکه، خریداران آن ارزها به چه دلیلی باید معادل آن ارزها را کالا وارد می‌کردند؟ اصلا هدف توزیع آن ارزها واردات کالا نبود که وارد نکردن آن دلیلی برای برخورد باشد.

علاوه بر اینکه چنانچه اشاره شد، این شیوه تزریق ارز بیش از آنکه به کار واردات رسمی از طریق ثبت سفارش و تامین منابع ارزی از طرق مورد تایید بانک مرکزی بیاید، به کار واردات غیررسمی و قاچاق خواهد آمد. چنانکه خرید و فروش این ارز نه به درستی ثبت می‌شود و نه اساسا محل مصرف آن قابل ردیابی خواهد بود.

ماجرای بر باد دادن 18 میلیارد دلار از اوایل سال 96 آغاز و اواخر سال 96 به پایان رسید. اما توضیح ماجرای ارز 4200 تومانی که از 21 فروردین ماه 97 شروع شد و تاکنون ادامه دارد، نیازمند فرصت و گزارش جداگانه‌ای است. 

امیرالمومنین علی علیه‌ السلام می‌فرمایند: «الکذب عیب فاضح. دروغ عیبی رسوا‌ کننده است.» و امروز رسوا شدن مطالب خلاف واقع با توجه به توسعه ابزارهای ارتباطی و ثبت و آرشیو اطلاعات ساده‌تر و سهل‌تر از گذشته است. پس در این شرایط چرا خلاف واقع بگوییم؟

  • محمد مهدی بختیاری

شاید کمتر کسی بداند داریوش ارجمند، بازیگر نام‌آشنای سینما و تلویزیون، شاگرد دکتر علی شریعتی بوده و یا در دوران رژیم پهلوی به‌دلیل فعالیت‌های هنری، از سوی ساواک مورد بازخواست قرار گرفته است. خوش می‌گوید: «تنها کسی که با من می‌جنگید ساواک بود». بعد از اجرای نمایشنامه سلطان مار در اواسط دهه 40، او را به زندان لشکر برده و حتی تهدیدش کرده بودند که "اعدامت می‌کنیم" و بعد هم از دانشگاه اخراجش کردند.

اما این پایان ماجرا نبود؛ او به‌واسطه ارتباطش با دکتر علی شریعتی همواره مورد سوءظن ساواک بود، با وجود این، ارتباطش با او را ادامه داد و بعد از خروج شریعتی از ایران نیز قرار بود در پاریس وی را ببیند، اما با درگذشت دکتر شریعتی این دیدار میسر نشد.

داریوش ارجمند که به‌خاطر هنرنمایی در نقش مالک اشتر در سریال امام علی(ع)، جایگاه ویژه‌ای در ذهن مردم ایران دارد می‌گوید در همه زندگی‌اش تحت تأثیر دو «علی» بوده است: علی خامنه‌ای و علی شریعتی.

‌می‌گوید شریعتی دانشجویانش را تشویق می‌کرد تا در جلسات سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای شرکت کنند و تأکید می‌کرد؛ "در مسجد کرامت یک روحانی جوانی است به‌نام سید علی خامنه‌ای، بروید پای صحبتش بنشینید ببینید چه می‌گوید".

داریوش ارجمند خاطرات جالبی از کلاس‌های درس استادش دکتر علی شریعتی دارد و هنوز هم با اشتیاق درباره آن روز‌ها صحبت می‌کند، می‌گوید دکتر شریعتی ذهن بسیاری از جوانان آن دوره را زیر و رو کرد و شکاکیتی در ذهن همگان به‌وجود آورد تا بروند و پاسخ سؤال‌هایشان را پیدا کنند.

مشروح گفت‌وگو با داریوش ارجمند را در ادامه می‌خوانید.

بسم الله الرحمن الرحیم. شما به‌واسطه حضور در مشهد که یکی از کانون‌های مهم مبارزه با رژیم پهلوی بود، فضای سیاسی آن دوران را درک کردید. چگونه با فضای جامعه در آن روز‌ها پیوند خوردید؟

داریوش ارجمند: من شاگرد اول کلاس مرحوم دکتر شریعتی بودم و در دانشگاه مشهد کار هنری می‌کردم. آقای دانشور هم از نویسنده‌های آن دوره و جوان بااستعدادی بود. او ادبیات می‌خواند و من تاریخ را در کلاس دکتر شریعتی می‌خواندم.

من خودم به‌شدت تحت تأثیر افکار دکتر شریعتی بودم و هنوز هم هستم. او یک انسان مبارز بود. این جمله دکتر شریعتی همیشه در ذهنم می‌ماند که «اگر بند از بندم جدا کنند حسرت گفتن یک «آخ» را بر دلشان می‌گذارم»، و واقعاً هم گذاشت. او بنابر اعتقاداتش عمل می‌کرد. من قرار بود در پاریس دکتر را ببینم، اما دیگر اجل مهلتش نداد.

به‌نظر من کتاب‌های دکتر شریعتی آنچنان که خودش بود نیست؛ یعنی باید خودش و نگاهش را می‌دیدی تا او را می‌شناختی، هم فرهنگ شرق را می‌شناخت و هم فرهنگ غرب را. او دنبال حقیقتی بود که در تشیع و اسلام یافته بود. مقتدایش علی‌بن ابی‌طالب(ع) بود و تنها اسمی که وقتی می‌شنید لب‌هایش به لرزه می‌افتاد نام حضرت زینب(س) بود، همان‌طور که قبرش هم الآن در کنار مزار حضرت زینب(س) است.

دکتر شریعتی در کلاس درباره چه موضوعاتی صحبت می‌کرد؟

او به ما تاریخ اسلام و تاریخ تمدن درس می‌داد و ذهن بسیاری از جوانان آن دوره را زیر و رو کرد، شکاکیتی در ذهن همگان به‌وجود آورد تا بروند و پاسخ سؤال‌هایشان را پیدا کنند.

به‌نظر من مهم‌ترین ستون‌های اندیشه‌اش «بازگشت به خویش» است که هنوز هم به آن نیازمندیم. شریعتی استادی بود که با دانشجویان والیبال بازی می‌کرد، در رستوران با آن‌ها می‌نشست و غذا می‌خورد، با آن‌ها چای می‌نوشید و... در حالی که اساتید آن روز دانشگاه این گونه رفتار با دانشجو را کفر می‌دانستند. اما این مرد فاصله دانشجو و استاد را از بین برد و رفیق و راهنمای دانشجو‌ها شد.

او می‌گفت "از اسلام درست دفاع کنید"، و خودش هم صادقانه و با وجدان بیدار، بدون تعصب و با استدلال از مکتب اسلام دفاع می‌کرد. او تمدن یونان، تمدن مصر، مارکسیسم، بودیسم و... را به‌طور کامل به ما درس می‌داد و بعد با منطق زیرآب همه آن‌ها را می‌زد.

دکتر شریعتی روزگارش را می‌شناخت و به‌اعتقاد من یک روشنفکر حقیقی بود نه از این روشنفکر‌های قلابی که فقط این عنوان را یدک می‌کشند، هم نویسنده بود، هم شاعر بود، هم تاریخ‌دان بود، هم جامعه‌شناس بود، هم مذهب‌شناس بود و مهم‌تر از همه این که در همه این‌ها حرف تازه و نو داشت.

مهم این بود با وجود اینکه درباره اسلام، درباره تشیع، درباره علی‌بن ابی‌طالب(ع) بسیار حرف زده بودند و کتاب‌ها نوشته بودند، اما وقتی دکتر شریعتی درباره این‌ها صحبت کرد یک چهره جدید را معرفی کرد که هیچ‌کس آنطور به آن نگاه نکرده بود.

به‌نظر من بازگشت به خویشتن، چیزی که دکتر شریعتی به آن توجه کرد بسیار مهم است و ما به آن خیلی نیازمندیم و باید همچنان مطرحش کنیم. ما از ریشه جدا شده‌ایم و در آن شکی نیست. این خیلی مهم است.

دوم تفسیری است که دکتر شریعتی از روزگار ما داشت. او وقتی از آن سفر معروفش به حج برگشت تز زر و زور و تزویر را مطرح کرد که هیچ‌کس تا آن موقع این حرف را نزده بود. آن ستون‌هایی که حجاج به آن سنگ می‌زنند نماد چیست؟ همه می‌گفتند شیطان است. قرآن می‌گوید شیطان به هر شکلی ظهور می‌کند؛ لذا این ستون‌ها پدیده‌ای است که شریعتی در تاریخ آن را کشف کرد؛ و قبل از او کسی کشف نکرده بود: زر و زور و تزویر؛ و همچنان هم ادامه دارد.

همین الآن هم می‌بینید اسرائیل، عربستان و آمریکا نماد همین سه تا ستون هستند: زر و زور و تزویر. خادمین حرمین شریفین که خدا لعنتشان کند تزویر ریایی اسلام هستند؛ زور که آمریکای جهانخوار است و اسرائیل (یهود) هم که مشخص است؛ بنابراین این تفاسیر ایشان در حج همه این‌ها را با زندگی امروز ما تطبیق داد و بدیلش را هم پیدا کرد. ما باید شیطان را در دنیای امروز بشناسیم. امروز شیطان کیست؟ شریعتی این را به ما می‌آموخت.

سومین موضوعی که دکتر شریعتی مطرح می‌کرد و معتقد بود که به جامعه ما صدمه می‌زند منابع تاریخی ما است. اعتقاد داشت که باید برگردیم و به اصلاح منابع تاریخی مذهبی‌مان همت کنیم. این سه جنبه‌ای است که این مرد مطرح کرد.

از درگیری‌های دکتر شریعتی با رژیم پهلوی بگویید.

داریوش ارجمند: مرحوم دکتر شریعتی از نظام حکومتی دوره خودش در عذاب بود کما اینکه آن‌ها هم با او دشمن بودند و همه کار علیه او کردند: به اسمش مقاله جعلی چاپ کردند به او گفتند مارکسیست اسلامی و... که همه این بازی‌های ساواک لو رفته بود و ما به همه این تهمت‌ها می‌خندیدیم، چون ما در کلاس او را درک کرده بودیم و او را می‌شناختیم.

او همواره فکر می‌کرد چگونه می‌تواند افکار آدم‌ها را عوض کند. همان موقع‌ها خاطرم هست که هویدا نخست‌وزیر زمان شاه گفته بود "بروید ببینید این معلم کیست که 2500 دانشجو را در حسینیه ارشاد دور خود جمع می‌کند؟"، این مهم بود. دکتر شریعتی دیدگاه دانشجو‌ها را عوض کرد و به‌نظر من یکی از ریشه‌های درست و اصلی انقلاب اسلامی اندیشه شریعتی است.

در زمینه‌های گوناگون در عرفان، در عشق، در ریاضی، در نقاشی، در نمایش، در سینما و فیلم او صاحب‌نظر بود. جمله‌ای که راجع به امام حسین(ع) و کربلا گفته به‌نظر من دیگر کسی نمی‌تواند مثل آن را بگوید: «آن‌ها که رفتند کاری حسینی کردند؛ آن‌ها که ماندند باید کاری زینبی کنند اگر نه یزیدی‌اند.»، این حرف واقعاً یک نبوغ است، حرف ساده‌ای نیست. یا جمله او راجع به شهید که در آن زمان که من دانشجو بودم روزنامه لوموند تیترش کرد: «شهید قلب تاریخ است.»، بعد آن را تفسیر کرده بود، می‌گفت زنده ماندن تن به قلب است و قلب به خون زنده است.

شما در آن دوران به جلسات سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای هم می‌رفتید؟ نظر دکتر شریعتی درباره ایشان چه بود؟

داریوش ارجمند: من آن روز که ساواک آقای خامنه‌ای را گرفت در همان مسجد بودم و این‌ها را دیدم. آن زمان دیدگاهی وجود داشت که مثلاً هر کس عمامه سرش دارد عقب‌مانده و فناتیک است، اما دکتر شریعتی به این موضوع اعتقاد نداشت لذا به ما دانشجویانش می‌گفت "در مسجد کرامت یک روحانی جوانی است به‌نام سید علی خامنه‌ای. بروید پای صحبتش بنشینید ببینید چه می‌گوید. فکر نکنید هر کس عبا و عمامه دارد فناتیک است".

این را هم بگویم که من در همه زندگی‌ام تحت تأثیر دو «علی» بوده‌ام: علی خامنه‌ای و علی شریعتی. همچنان هم همین‌طور است.

چند وقت پیش صحبت‌های آقای حسن نصرالله را در تلویزیون گوش می‌کردم که از جنگ 33روزه صحبت می‌کرد. شما ببینید این مرد که نهضت مقاومت را در منطقه رهبری می‌کند چطور درباره آقای خامنه‌ای حرف می‌زند. حسن نصرالله معتقد است که ایشان با غیب ارتباط دارد. او چیز‌هایی گفت که من حیرتزده شده بودم. این حرف‌ها را سردار سلیمانی هم می‌گفت. از خدا می‌خواهم به آقای خامنه‌ای که این مبارزه شریف را انجام می‌دهد سلامتی و طول عمر بدهد. ما ساخته اندیشه‌های این افراد هستیم؛ در دانشگاه دکتر شریعتی و در انقلاب امام و آقای خامنه‌ای.

شما با ساواک هم درگیری داشتید، چون در بعضی از اسناد ساواک که مربوط به دکتر شریعتی است نام شما هم آمده است؟

من در هیچ گروه سیاسی نبودم. ساواک سعی می‌کرد به‌واسطه اینکه شاگرد دکتر شریعتی بودم من را اذیت کند. من به آن‌ها گفتم "پدرم مذهبی بود. من هم مذهبی هستم". پدرم نظامی بود و رئیس بیمارستان شاه‌رضا در مشهد بود، اما واقعاً تا سال‌های اخیر اصلاً کسی این را نمی‌دانست و من هیچ‌وقت از جایگاه پدرم استفاده نمی‌کردم.

اولین نمایش درباره صحابی پیامبر(ص) در تاریخ تئاتر ایران را من در مشهد به‌روی صحنه بردم که نمایش ابوذر بود. در آن نمایش با آقای شریعتی هم مشورت کردم. قبل از اجرای نمایش ابوذر، دکتر شریعتی یک سخنرانی داشت: «ابوذر طوفانی که در ربذه خاموش شد.»، بعد از اینکه نمایش تمام شد، [دکتر شریعتی] آمد بالای صحنه و گفت "تمام عقده‌های من ریخت. کاری که دانشگاه الازهر نتوانست انجام دهد شما‌ها انجام دادید".

دکتر شریعتی پشت کتابی که بعد از ابوذر نوشت و به من هدیه داد نوشته بود: «به برادرم داریوش که از رنگ و طرح و نور در ابوذر کلمه ساخته بود و خود در متن بازی حضور داشت.»، عنوان کتاب هم «امام علی مشعلی و دژی» است.

پشت بروشور نمایش هم یک جمله با تأیید دکتر شریعتی نوشته بودیم: «در شگفتم از کسی که در خانه‌اش نان نمی‌یابد و با شمشیر آخته‌اش بر مردم نمی‌شورد».

دکتر شریعتی به‌واسطه چیز‌هایی که به من یاد داد، زاویه نگاهی که به من داد و همچنان من بر آن زاویه زندگی می‌کنم از او سپاسگزارم و به شاگردی‌اش افتخار می‌کنم و از این که من را در دینم ثابت‌قدم کرد از او سپاسگزارم. او اولین کسی بود که به ما گفت بازگشت به خویشتن یعنی چه، پالایش منابع تاریخی یعنی چه و زر و زور و تزویر یعنی چه.

سابقه بازداشت توسط ساواک هم دارید؟

تنها کسی که با من می‌جنگید ساواک بود، چون من با شریعتی راه می‌رفتم و از او تعریف می‌کردم. بعد از کلاس شریعتی نوار سخنرانی‌هایش را به مرکز تئاتر خراسان می‌بردم و برای بچه‌ها پخش می‌کردم.

یک‌بار در ساواک به آقای شریعتی گفته بودند "اسم دوستانت را بگو"، و او نام مرا برده بود.

آن‌ها به من می‌گفتند "چاقوکش نواب صفوی"! به علی شریعتی می‌گفتند "نواب صفوی"، و به من هم می‌گفتند "چاقوکش نواب صفوی"!

بازداشت من توسط ساواک به نمایشنامه سلطان مار آقای بیضایی مربوط می‌شود. حدود سال 45 یا 46 بود. من را به زندان لشکر بردند و تهدید کردند که "اعدامت می‌کنیم" و بعد هم از دانشگاه اخراجم کردند.

چرا ساواک نسبت به آن نمایش حساس شده بود؟

آن نمایش هر جا اجرا شد شلوغ شده بود و یک بار آقای رضا دانشور به من گفت "داریوش، فردا بیا برویم تالار «قال» کنیم". به‌خاطر این یک جمله من را گرفتند و از من پرسیدند که "قضیه چه بوده و شما کی هستید؟"، اما هیچ چیز از من پیدا نکردند. بعد از من خواستند نظرم را درباره آن نمایش بنویسم. من تفسیر بلندی درباره نمایش «سلطان مار» نوشتم که واقعاً یکی از کار‌های باارزش آقای بیضایی است که مبتنی بر تعزیه و تخت‌حوض است. من این را توضیح دادم که آقای ناهیدی آمد و زد زیر گوش من و گفت "در جواب بازپرس ساواک فلسفه می‌بافی؟"، گفتم "شما گفتی نمایش چه‌جوری بود من هم نوشتم". به هر حال فهمیدند که من به گروهک و سازمانی وابسته نیستم.

من از زندان بیرون آمدم، ولی دوباره سال 50 که جشن‌های تاجگذاری بود من را از دانشگاه بیرون کردند تا جشن‌ها تمام شود. جریان بازجویی و زندان من هم این بود.

در آن دوران شاهد فعالیت‌های گروه‌های چپ و مارکسیست هم بودید؟ یا با آن‌ها برخوردی داشتید؟

داریوش ارجمند: در آن دوران برای من دائماً نامه می‌فرستادند و تشویق می‌کردند که به این سازمان و آن سازمان بپیوندم، اما من هیچ‌وقت دوست نداشتم، چون برای هنر یک ارزشی قائل بودم و معتقد بودم هنر بالاتر از این تشکیلات است. خیلی دوست داشتند من را به تشکیلاتشان وارد کنند، اما من نمی‌پسندیدم.

مارکسیست‌ها خیلی با دکتر شریعتی مخالف بودند و با او مبارزه می‌کردند. در فرانسه هم خیلی با مارکسیست‌ها و آنارشیست‌ها بحث و جدل داشتیم. آن‌ها حتی قدرت هضم فرهنگ غرب را هم نداشتند. دکتر شریعتی می‌گفت "این مارکسیست‌هایی که در این مملکت هستند هیچ‌کدام مارکسیسم را نمی‌فهمند و مارکس را نمی‌شناسند".

از شما ممنونم. اگر صحبتی هست که می‌خواهید اضافه کنید در خدمتتان هستیم.

من هم تشکر می‌کنم و در پایان درود و سلام می‌فرستم به روح امام خمینی(ره) که انقلاب را به ثمر رساند؛ و درود می‌فرستم به روح مرحوم شریعتی و سلام و درود می‌فرستم به آقای خامنه‌ای، تنها مردی که امروز در مقابل استکبار ایستاده و با شجاعت به نخست‌وزیر ژاپن می‌گوید "من برای این آقا نه پیغام می‌فرستم و نه پیغامش را قبول می‌کنم". شما در تاریخ ایران کسی را دیده‌اید که در برابر یک ابرقدرت این‌طور با شجاعت حرف بزند؟ من که رشته‌ام تاریخ است ندیده‌ام؛ به‌جز امام خمینی(ره) که گفت "آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند". البته به‌نظر من امام ناشناس آمد و ناشناس رفت و هنوز کسی نتوانسته ایشان را درست بشناسد. هر کسی از ظن خود شد یار او؛ و به‌خاطر همین است که هنوز هم آقا دارند توصیه می‌کنند که این مرد [امام] را بشناسید. الآن هم آقای خامنه‌ای همان راه امام را با شدت و حدّت بیشتری دارد می‌رود و این از اعتقاد و ایمان راسخش برمی‌آید.

  • محمد مهدی بختیاری

این روزها سهمیه فرزندان و همسران هیات علمی دانشگاه ها در کنکور به صورت ویژه در کانون توجه قرار گرفته است. سهمیه ای که مهم ترین، قابل تامل ترین و البته بیشترین سهمیه اختصاص یافته به افراد در کنکور است اما تا چند ماه پیش کمترین توجه نسبت به آن می شد.

این سهمیه بر اساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در تاریخ 25 تیرماه 1392 ایجاد شده که بیان می دارد: « فرزندان اعضای هیات علمی دانشگاه‌ها در صورت کسب نمره‌ای برابر 90 درصد نمره آخرین فرد قبول‌شده می‌توانند به دانشگاه محل تدریس پدر یا مادر خود انتقال پیدا کنند و اگر 92.5 درصد امتیاز آخرین فرد قبولی یک رشته را هم کسب کرده باشند، امکان تغییر رشته برای آن‌ها وجود خواهد داشت.»

منظور از عضو هیات علمی کلیه اعضای هیات علمی رسمی قطعی یا رسمی آزمایشی اعم از شاغل، بازنشسته و یا متوفی دانشگاه است که گزینش علمی و عمومی آن‌ها توسط وزارتخانه‌های علوم و بهداشت انجام شده باشد.

بر این اساس چنان یک داوطلب تهرانی در شهری دور افتاده قبول شده باشد اما والدینش در یکی از دانشگاه های تهران عضو هیات علمی باشند می تواند به  دانشگاه والدین انتقالی گرفته و در آن جا تحصیل کند و حتی در صورت کسب نمره پیش بینی شده تغییر رشته هم می تواند بدهد.

البته در واقعیت قضیه بسیار فراتر از این بند و تبصره است و نگاهی به آمار حاصل از اعمال این سهمیه شوکه کننده است.  

در واقع آمار و اعداد نشان دهنده عمق تبعیض و بی عدالتی است. به گواه اعدادی که روزنامه شهروند (مبتنی بر مستندات دریافتی از سازمان سنجش) منتشر کرده از سال 1393 تا 1397، 7194 نفر از اعضای خانواده های هیات علمی دانشگاه در دانشگاه های دولتی انتقالی گرفته یا تغییر رشته داده اند. این آمار 5 برابر سهمیه اختصاص یافته به خانواده های شاهد در این مدت است.

بیشتر بخوانید:

تأثیر ژن خوب استادزاده‌ها در نتایج کنکورشان

در این باره روزنامه همشهری نیز 4 مهرماه در گزارشی با عنوان «آقازاده‌های کنکوری» می نویسد: در کنکور97 برخی از فرزندان اعضای هیات علمی که با رتبه 9هزار و 10هزار توانسته بودند در رشته دامپزشکی یکی از دانشگاه‌های شهرستان‌ها پذیرفته شوند با این سهمیه به دانشگاه کلانشهرها انتقالی گرفتند و به‌جای دامپزشکی در رشته پزشکی ادامه تحصیل می‌دهند.

رقابت در کنکور با سهمیه اعضای هیات علمی این گونه است که مثلاً ظرفیت یک رشته دانشگاهی که تعداد مشخصی است بعداً برای افرادی که حداقل نمره را کسب کرده اند بیشتر می‌شود !  تنها دلیل این اتفاق نیز به هیات علمی بودن یکی از والدین برمی گردد.

مشخص است این سهمیه مبتنی بر رانت شکل گرفته، بسیار تبعیض آمیز و در تضاد با عدالت و رقابت سالم آموزشی است. با این شرایط بیشترین تبعیض در حق فرزندان مردم عادی و اقشار ضعیف جامعه صورت می گیرد که گاها حتی تحصیل و درس خواندن فرزندانشان در مدارس دولتی نیز بسیار سخت و خارج از هزینه های عای زندگی آنهاست. این در حالی است که بر اساس بند 9 اصل 3 قانون اساسی، دولت موظف است زمینه« رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه ، در تمام زمینه های مادی و معنوی» را فراهم نماید.

مسئولان درباره سهمیه هیات علمی ها چه می گویند؟

در این بین منصور غلامی، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری یکی از مدافعان اختصاص سهمیه به نزدیکان اعضای هیات علمی است. وی در تاریخ 28 مرداد در گفت‌وگو با ایلنا عنوان کرده درباره سهمیه فرزندان اعضای هیات علمی در کنکور در جامعه «کمی بزرگنمایی» شده است و «برخی در کشور اغلب به دنبال این هستند که در موارد مختلف ایرادها و اشکالاتی پیدا کنند.» غلامی می‌گوید «این سهمیه در واقع حداقل کمک به فرزندان اعضای هیات علمی است که در دانشگاه قبول می‌شوند.»

وزیر علوم، تحقیقات و فناوری تعداد این جابه‌جایی را ناچیز دانسته و گفته در سال گذشته تنها ۱۵۰۰ دانشجو از این امتیاز استفاده کردند و ۶۰۰ نفر از این تعداد تغییر رشته داشته‌اند.

حجت الاسلام سیدسعید عاملی، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز 15 مهرماه در حاشیه نشست کنکور، چالش ها و راهکارها درباره سهمیه اعضای هیئت علمی گفت: یکی از حساسیت های اجتماعی این احساس است  که درباره جذب فرزندان اساتید تبعیض صورت می گیرد. ما باید این مصوبه را بررسی مجدد کنیم.

نکته جالب این است علاوه بر چنین سهمیه هایی، نگاهی به ترکیب دانش آموزان پذیرفته شده امسال در کنکور سراسری نیز نشان دهنده تبعیض دیگری است که اکثریت از مدارس غیردولتی، نمونه دولتی و سمپاد بوده اند. وضعیت به گونه ای شده که گویی در نظام آموزشی و آموزش عالی کشور اصولاً طبقه بندی افراد بر مبنای ثروت و خانواده نهادینه شده است.

به گزارش الف، چند روز قبل احمد توکلی، رئیس دیده بان شفافیت و عدالت در نامه ای به علی اکبر ولایتی اگر چه از لغو مصوبه ای مبنی بر امکان پذیر بودن تغییر رشته در رشته های دکترای حرفه ای سخن گفته بود اما موضوع مهم تر این است که هنوز« ۱۳۴ نفر که فرزندان برخی از مدیران دانشگاه آزاد نیز در میان آنان هستند، براساس این مصوبه غیرقانونی در رشته پزشکی یا دندانپزشکی مشغول به تحصیل شده‌اند؛ در حالی که نمره رشته دامپزشکی را کسب کرده‌اند».

احمد توکلی، دیروز هم در نامه‌ای به رئیس دیوان عدالت اداری خواستار رفع تبعیض برای  فرزندان اساتید علوم پزشکی و لغو مجدد مصوبه کمیسیون خاص وزارت بهداشت شد.

بیشتر بخوانید:

توکلی خطاب به دیوان عدالت اداری: تبعیض به نفع فرزندان اساتید علوم پزشکی را متوقف کنید

در نهایت می توان گفت با شرایطی که در حال حاضر وجود دارد نمی توان گفت سنجش توانایی علمی برای ورود به یک کد رشته مبتنی بر عدالت و یک رقابت سالم شکل می گیرد و اتفاقاً بر اساس سهمیه هیات علمی، رانتی خاصی برای آنها  و به ضرر مردم و طبقات دیگر جامعه در نظر گرفته شده که ضرورت بازنگری در آن بیش از پیش لازم است.

 

  • محمد مهدی بختیاری

زهرا نژاد بهرام صبح امروز پیش از آغاز جلسه شورای شهر تهران با اشاره به توییت یکی از نمایندگان مجلس مبنی بر ارائه طرح جدایی ری از تهران گفت: متاسفانه این طرح با ۳۰ امضاء به هیات رئیسه وصول شده و فرید موسوی نیز در این باره توییتی منتشر کرده است.

وی با بیان این که اعضای شورای شهر تهران معتقدند که نباید یکپارچگی تهران به دلیل مسائل سیاسی دچار تغییر شود گفت: از دید ما شهروند منطقه ۲۰ با ۱۵ تفاوتی ندارد. هر چند که برخی از مناطق می توانند به دلیل شرایط خاصشان؛ همچون بافت فرسوده یا غیره شهرداری خاص داشته باشند، اما به هم زدن یکپارچگی شهرداری و شهر ظلم به مردم است.

وی با بیان اینکه ادله خود را برای نمایندگان مجلس ارسال می‌کنیم افزود: برخی از اعضای مجمع امید نیز از امضاء کنندگان این طرح بودند و نزدیک شدن به انتخابات و فضای سیاسی متفاوت شاید یکی از دلایل ارائه این طرح باشد.

وی با بیان این که از طریق محسن هاشمی، شهردار تهران و رسولی که در شورای راهبردی امید هستند، این موضوع را پیگیری می‌کنیم گفت: بخشی از ۳۰ نفری که این طرح را امضاء کردند از نمایندگان لیست امید مجلس کنونی هستند.

  • محمد مهدی بختیاری

تیم ملی فوتبال کلمبیا در دومین دیدار دوستانه خود در ماه جاری میلادی نیز نتوانست به برد برسد و برابر الجزایر با ۳ گل شکست خورد. کارلوس کی‌روش بعد از این دیدار عنوان کرد تیمش بازی بهتری نسبت به حریف ارائه داد ولی دریافت دو گل در فاصله زمانی کوتاه باعث شد تا شیرازه این تیم از هم بپاشد. او عنوان کرد این بازی دوستانه به تیمش کمک خواهد کرد تا بازی در شرایط سخت را یاد بگیرد و بتواند بازی را در شرایط سخت و وقتی که عقب است را مدیریت کند. 

هواداران تیم ملی فوتبال کلمبیا از این نتیجه اصلا راضی نیستند. آن‌ها انتظار داشتند نتایج تیم‌شان بعد از حضور کی‌روش به جای پکرمن در راس کار هدایت تیم ملی کلمبیا بهبود یابد ولی این اتفاق رخ نداد و به همین خاطر این هواداران خواستار اخراج کی‌روش و بازگشت پکرمن به تیم ملی فوتبال کلمبیا شدند.

این مربی پرتغالی پیش‌تر نیز با خبرنگاران این کشور درباره حضور خامس رودریگس در این تیم و موضوع مصدومیت او دچار درگیری لفظی شده بود.

به نظر می‌رسد اتفاقی که برای برانکو در عربستان رخ داد و بعد از چند سال موفق با پرسپولیس از هدایت این تیم اخراج شد، این بار برای کی‌روش در کلمبیا رخ داده است و نتایج ضعیف در کوپا و بازی‌های دوستانه باعث شده است تا زمزمه‌های برکناری این مربی پرتغالی نیز به گوش برسد. 

  • محمد مهدی بختیاری

به نقل از نشریه «گازتا اسپورت» ایتالیا، علی دایی، پادشاه فوتبال ایران می گوید که دیر یا زود رونالدو، اسطوره پرتغالی رکورد او را می شکند. در تاریخ فوتبال هیچ کس مثل دایی گلزنی نکرده است. او با زدن 109 گل برای تیم ملی ایران آقای گل فوتبال جهان است.

دایی درباره این رکورد گفت: این رکورد باعث افتخارم است. به نظرم تا زمانیکه این رکورد بوده ملت ایران نیز همه افتخار می کردند. این افتخار تنها برای من نیست بلکه برای تمام مردم ایران است.

وی افزود: اصلا ناراحت نیستم چون تمام رکوردهای جهانی ممکن است روزی شکسته شوند. من خوشحالم رونالدو در آستانه غلبه رکوردم است. من از فوتبال او لذت می برم. او در تمام این سال ها در اوج بوده است. من او را جزو 3 بازیکن برتر دنیا می دانم و برای او آرزوی بهترین ها را دارم.

کاپیتان سابق ایران ادامه داد: او به همراه تیم ملی پرتغال برخلاف مسی آرژانتینی عملکرد درخشانی داشته است. به همین خاطر  معتقدم که رونالدو تنها کسی است که می تواند به رکورد من برسد. چالش قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا شاید سختر از گلزنی در تیم ملی باشد. تیم های زیادی هستند که به دنبال قهرمانی در اروپا هستند اما به نظرم یوونتوس به همراه رونالدو یکی از آنهایی است که شانس زیادی برای قهرمانی دارد.

  • محمد مهدی بختیاری

گوشی‌های هوشمندی که اکنون در بازار وجود دارند دارای برخی ویژگی‌ها هستند که از زیبایی آنها می‌کاهد و یکی از آن نکات منفی بیرون زدگی یا برجستگی دوربین‌های آنها است اما به لطف تیمی از محققان دانشگاه "یوتا" که لنز دوربین بسیار نازک ایجاد کرده‌اند، این برجستگی‌ها به زودی حذف خواهند شد.

برای مقایسه باید گفت لنز مورد استفاده در دوربین‌های هوشمند امروزی که جمع می‌شوند و نور را روی یک حسگر ریز متمرکز می‌کنند، چند میلی‌متر ضخامت دارند اما لنزهای جدید ابداعی پژوهشگران دانشگاه یوتا ۱۰۰۰ برابر نازک‌تر از آنها هستند. اکنون یک گروه از پژوهشگران دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر دانشگاه یوتا موفق به ایجاد نوع جدیدی از لنزهای نوری شده‌اند که فقط چند میکرون ضخامت دارند و حدود هزار بار نازک‌تر و ۱۰۰ برابر سبک‌تر از لنزهای دوربین تلفن‌های هوشمند امروزی هستند.

طی این مطالعه پژوهشگران اظهار کردند این لنز رویکردی شبیه به کوره‌های خورشیدی غول‌پیکر در سراسر جهان دارد. کوره خورشیدی(Solar furnace) وسیله‌ای است که از تعداد بسیار زیادی آینه تخت که به صورت الکترونیکی کنترل می‌شود برای متمرکز ساختن نور خورشید در یک ناحیه کوچک جهت تولید دماهای بسیار بالا ساخته شده‌ است.

این کوره‌ها به جای یک عنصر منعکس کننده غول‌پیکر و گران‌قیمت، از یک آرایه بازتابنده کوچکتر استفاده می‌کنند که هر کدام در زوایای مختلف اما خاص قرار دارند تا نور را روی یک برج مرکزی بازتاب دهند. هر کوره به خودی خود گرمای زیادی تولید نمی‌کند اما صدها نفر از آنها می‌توانند گرمایی به اندازه ۶۳۳۰ درجه فارنهایت (۳۴۹۸ سانتیگراد) تولید کنند.

لنزهایی که محققان ایجاد کرده‌اند در واقع از ریزساختارهای بی‌شمار ریزی که توسط چشم انسان قابل مشاهده نیستند، ساخته شده است و از نظر استراتژیکی به گونه‌ای قرار گرفته‌اند که هرکدام از آنها خم می‌شوند و  مسیر نور را مجددا به سمت حسگر دوربین هدایت می‌کنند.

وقتی همه این کارها انجام شود همان نتیجه را می‌دهد که یک عنصر منحنی واحد انجام می‌دهد. ساخت این لنزها همچنین تیم را ملزم به ساختن فرآیند ساخت جدید، یک پلیمر جدید و الگوریتم‌های سفارشی برای محاسبه شکل و موقعیت هر ریزساختار می‌کند. اما لنز حاصل می‌تواند کاملاً صاف باشد و از پلاستیک سبک ساخته شده باشد.

این رویکرد جدید تصویربرداری نه تنها از ضربات وارده به دوربین جلوگیری می‌کند بلکه می‌تواند با آزاد کردن فضای بیشتر در داخل محفظه برای هر دو دوربین جلو و پشت دستگاه، باعث باریک‌تر و کوچک‌تر شدن کل گوشی‌های هوشمند می‌شود.

  • محمد مهدی بختیاری

دکور قدرت آمریکا در منطقه و جهان طی 40 سال گذشته به ‌هم ریخته است. آنها برای بازسازی قدرت خود هر چه بیشتر تلاش می‌کنند کمتر نتیجه می‌گیرند. آمریکایی‌ها مرتب چهره قدرت خود را در حوزه سخت و نرم «گریم» می‌کنند. اما هر بار پیرتر و فرسوده‌تر به نظر می‌رسند.

رشد و توسعه قدرت مقاومت در منطقه  و صدور انقلاب اسلامی بارها این گریم را به ‌هم ریخته  و ضعف‌‌های آن را به رخ ملت‌های مسلمان منطقه و جهان کشیده است.

جنگ نفت‌کش‌ها در خلیج فارس و دریای عمان،‌ زدن پهپاد آمریکایی و بالاخره آسیب جدی تأسیسات آرامکو و برملایی ضعف پوسته سخت و دفاعی آن نشان داد جمع کردن این «دکور» و آن «گریم» کار دشواری است.ایالت پنجاهم آمریکا یعنی رژیم صهیونیستی مرتب از سوی دو قدرت غیرقابل نفوذ یعنی «حماس» و «حزب‌الله» تهدید می‌شود و این در حالی‌ است که رژیم اشغالگر قدس کار چندانی برای دفاع از خود نمی‌تواند بکند.

ملت یمن چون کوه در برابر تجاوزات عربستان و امارات و ائتلاف عربی،  عبری و غربی ایستاده است هر روز شاهد آن هستیم خنجر حوثی‌ها  بیشتر به پشت ائتلاف فرو می‌رود.

قدرت آمریکا و همپیمانانش سخت دچار فرسودگی است و این فرسودگی هزینه «تعمیر» و «نگهداری» آن را هزینه‌بر کرده است.

آمریکایی‌ها قدرت «اجماع‌سازی» را از دست داده‌اند و کمتر از واژه «جامعه‌جهانی» سخن می‌گویند. از درون نشست‌های اتحادیه‌های جی 8 ، جی 20 و ... صدای همگرایی و هم‌افزایی قدرت بیرون نمی‌آید.

براساس آخرین نظرسنجی‌ها که توسط فاکس نیوز، تنها رسانه هم‌پیمان ترامپ انجام شده، او از همه رقبای خود عقب‌تر است.ایالت تگزاس پایتخت رأی جمهوری‌خواهان است. در این ایالت ترامپ پایین‌ترین رأی را براساس این نظرسنجی‌ها دارد.ترامپ در هر چهار حوزه منابع  قدرت یعنی «اطلاعات» ، «ارتباطات»  «سازمان» و «محاسبات» کم آورده است.او فکر می‌کرد در دوران دولت به اصطلاح میانه‌روها در تهران با فشار بیشتر شاهد تسلیم ملت ایران می‌شود. اما هر چه فشار را بیشتر کرد نه تنها شاهد تسلیم نبود بلکه شاهد تقویت و ظهور یک خط مقاومت در منطقه از سواحل مدیترانه تا دریای عمان و اقیانوس هند شد. این خط درست عمل می‌کند، واژه «تسلیم» در این خط و در ادبیات مقاومت وجود ندارد. او فکر می‌کرد ایران در هر شرایطی در برجام می‌ماند. اما سه‌گام برداشته شده از سوی ایران برای برون رفت از تعهدات برجامی نشان داد اگر او فشار را زیاد کند عزم ایران را در برداشتن گام‌های بلندتر جزم می‌کند. برجام توقفگاه بدی نیست اما قطعاً اقامتگاه بسیار بدی است. توقفگاه برجام نشان داد هرگونه مذاکره و توافق با آمریکا محال است.

او فکر می‌کرد با سفر به چند کشور عربی، یک ائتلاف ضد ایران را با دست‌گرمی فروش میلیاردها دلار اسلحه شکل می‌دهد. این ائتلاف نه تنها شکل نگرفت بلکه تردیدهایی در توانایی آمریکا برای مقابله  با ایران در این کشورها پدید آورد که یکی‌یکی پنهانی با تهران رایزنی می‌کنند تا از چرخش شمشیر مقاومت در منطقه و فرود آمدن آن بر گردن برخی شیوخ منطقه جلوگیری کنند یا فرود آمدن آن را به تأخیر بیندازند. او فکر می‌کرد توانایی حل بحران، حضور نیروهای آمریکا در افغانستان، عراق،‌ سوریه و ... را دارد و پاسخی برای توقف تروریسم در منطقه  پیدا خواهد کرد. و بعد روی ایران تمرکز پیدا می‌کند. اما ارزیابی تلاش‌های دیپلماتیک آنها در وزارت خارجه  و مطالعات و بررسی‌های  سیا در منطقه و ارزیابی‌های پنتاگون نشان می‌دهد او در توفیق رسیدن به این اهداف از دولت‌‌های پیشین آمریکا عقب‌تر است.او فکر می‌کرد با تشدید فشار علیه ایران، اختلافات سیاسی در تهران بالا می‌گیرد و سرویس‌های امنیتی و جاسوسی آنها به راحتی می‌روند در شکاف دولت- ملت شروع به توطئه می‌کنند و آشوب‌های خیابانی را راه می‌اندازند.

اما دیدند رهبری با هوشمندی با تنظیم «دُزنقد» اشتباهات دولت و کنترل اوضاع این آرزوی ترامپ را هم به باد دادند.

ترامپ فکر می‌کرد مردم در تهران و شهرستان‌ها  جمعه‌ها  به خیابان‌ها می‌ریزند و تظاهرات اعتراض‌آمیز علیه دولت برپا می‌کنند. اما رهبری او را از این خواب غفلت بیدار کرد و فرمود: «این سر و صدا در تهران نیست در پاریس است، جمعه‌ها نیست شنبه‌ها است»

ترامپ برای جبران این شکست‌ها اولین کله‌پوک احمق تیم امنیتی خود یعنی بولتون را از کاخ سفید بیرون کرد و نشان داد که هر چه ضربه در این‌باره  خورده است از مسیر ذهنیت آلوده او بوده که وصل به منافقین است. اکنون دنبال این است  دومین کله‌پوک و احمق دولت خود یعنی پمپئو را هم اخراج کند که به‌زودی آن را هم به بهانه‌ای از کاخ سفید بیرون خواهد کرد البته او پیش از این بسیاری را به دلیل ناکارآمدی در فهم مسائل ایران و درک مسائل منطقه  و جهانی از کاخ سفید اخراج کرده بود. اخراجی‌ها از کاخ سفید در طی مدت کوتاهی که ترامپ در کاخ سفید بوده از همه دولت‌های پیشین بیشتر است.

افکار ترامپ و تیم ورشکسته  او نشان می‌دهد یک قدرت هوشمند در کاخ سفید اوضاع را در داخل و خارج رصد نمی‌کند. یک ذهن پریشان و بی‌حساب و کتاب و بدون محاسبه فاقد اطلاعات صحیح و ارتباطات معین در کاخ سفید حکومت می‌کند. «سازمان» او از هم پاشیده است و ترامپ مرتب به در و دیوار می‌کوبد. رئیس شورای روابط خارجی آمریکا امروزها صریحاً اعلام کرده است؛ «ترامپ در بن‌بست گیر کرده است او یا باید به ایران امتیاز بدهد و کوتاه بیاید یا تن به  یک جنگ- پرهزینه‌ترین جنگ تاریخ آمریکاست- بدهد که همواره از آن پرهیز کرده است. »

در چنین موقعیتی که هیچ حساب و کتابی وجود ندارد که ما با چه کسی در واشنگتن طرف هستیم. هرگونه مذاکره و گفت‌وگو با آمریکایی‌ها  نوعی دیوانگی و حماقت و نهایتاً بلاهت است. به همین دلیل رهبری معظم انقلاب تصریح کردند: «هرگونه مذاکره و گفت‌وگو در هر سطحی با آمریکایی‌ها چه دو جانبه و چه چند جانبه مردود است». البته دستگاه دیپلماسی ما هم به همین جمع‌بندی رسیده است.

سفر رئیس‌جمهور ما به نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل فرصتی است که در نطق وی گفته شود؛ که ایرانیان، مردم منطقه و جهان دچار چه پدیده‌ای در کاخ سفید هستند. او باید مصائب راهبردهای به بن‌بست رسیده ترامپیسم را روشنگری کند. نحوه مقابله با این راهبرد را که در درک عمق و ژرفای واژه «مقاومت» خوابیده است را تشریح نماید. او باید به جامعه جهانی تفهیم کند، «قرن جدید آمریکایی»، «خاورمیانه جدید» و «هژمونی آمریکا» پایان یافته است. ملت‌هایی که تحت ستم قرار می‌گیرند و گرفتار جنایات جنگی آمریکا و همپیمانان آنها هستند خوب می‌توانند از عهده دفاع از خود برآیند.

او باید به دولت‌ها و ملت‌های عالم اعلام کند؛ جمهوری اسلامی با هرگونه تجاوزی برخورد «سخت» و «شکننده» خواهد کرد. و از ملت‌های مظلوم فلسطین، یمن، سوریه، عراق و افغانستان که تحت تجاوز آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند بدون تردید دفاع می‌کند. وقتی غیر نظامیان در تجاوزات آمریکا مورد هدف هستند  وقتی کودکان در مدارس، بیماران در بیمارستان‌ها مردم عادی در بازارها و به‌‌ویژه پیران هدف حملات وحشیانه هوایی هستند ایران اسلامی نمی‌تواند در برابر جنایات جنگی استکبار و استبداد جهانی ساکت باشد.

و بالاخره وقتی جمهوری اسلامی هنوز تحت شدیدترین تحریم‌ها از سوی آمریکا علی‌رغم توافق جهانی برجام قرار دارد، از هر طریقی که بتواند رئیس‌جمهور دیوانه آمریکا را سرعقل  آورد پرهیز نخواهد کرد. این طرق «اعمالی» است، ضرورتاً «اعلامی» نیست.

  • محمد مهدی بختیاری

امروز در بازار آزاد قیمت سکه تمام‌بهار آزادی طرح جدید با کاهش نسبت به روز کاری قبل، 3 میلیون و  996 هزار تومان و سکه بهار آزادی طرح قدیم 3 میلیون و 984 هزار تومان معامله می‌شود.

در بازار آزاد هر قطعه نیم‌سکه بهار آزادی 2میلیون و 48 هزار تومان، ربع‌سکه یک‌میلیون و 249 هزار تومان و هر قطعه سکه گرمی 889 هزار تومان فروخته می‌شود. قیمت طلای 18عیار هم 405 هزار و 900 تومان ارزش‌گذاری شده است. ضمن آنکه هر اونس طلا در بازارهای جهانی با قیمت 1520.1 دلار معامله می‌شود.

کاهش چشم گیر قیمت ارز در روزهای گذشته موجب شد تا قیمت دلار که اول تیرماه 13 هزار تومان بود در کمتر از یک ماه به مرز 11 هزار تومان نزدیک شود. اختلاف قیمت دلار در بازار آزاد و صرافی های بانکی به مرز صفر رسیده است. هم اکنون دلار در بازار آزاد با قیمت 11 هزار و 350 تومان، درهم امارات با قیمت 3 هزار و 140 تومان و پوند انگلیس 14 هزار و 238  تومان فروخته می شود.

صرافی‌های بانک‌ها امروز دوشنبه قیمت دلار را برای فروش به مردم 11هزار و 350 تومان اعلام کرده‌اند. این صرافی‌ها دلار را از مردم با قیمت 11هزار و 250 تومان خریداری می‌کنند. بر همین‌ اساس طی روز جاری قیمت فروش یورو در صرافی‌های بانک‌ها 12 هزار و 650 تومان اعلام شده است؛ قیمت خرید یورو نیز در این صرافی‌ها 12 هزار و 550 تومان است.

فعالان بازار ارز معتقدند: خروج بازیگران بزرگ از بازار ارز، فروشنده شدن بازیگران خرد، رفتارهای موثر بازار ساز، افزایش عرضه و کاهش تقاضا و راه اندازی بازار متشکل ارزی از مهمترین دلایل کاهش شدید قیمت ارز در روزهای گذشته به حساب می آید.

  • محمد مهدی بختیاری